رمان خان پارت 64

۳ دیدگاه
  🌸گلناز شام تموم شد و زیاد حرف خاصی رد و بدل نشد بعد از شام برای چای و میوه تو حیاط رو انتخاب کرده بودم چون همون طور که…
رمان خان پارت 63

رمان خان پارت 63

۱ دیدگاه
  گلناز 🌸رفتم جلو و گفتم گلناز: عزیزم.. خوش اومدی.. چی شده? چرا نمیشینی.. فائزه: اگه میشه تو حیاط صحبت کنیم.. اینجا نمیشه… 🌸نگاهم از فائزه به شبنم که اونجا…

رمان خان پارت 62

بدون دیدگاه
  🌸گلناز شب عجیبی بود هر جارو میدیدم مهمونای شیک و پیک زن هایی که انگار از محله اومده بودن بیرون.. البته خودمو کمتر از اونا نمیدیدم اما خب یه…
رمان خان پارت 61

رمان خان پارت 61

۷ دیدگاه
  🌸گلناز فائزه چند روزی بود پیش مامانم بود منم خیالم از بابتش راحت شده بود اما امیر نظرشو عوض کرده بود البته کاغذ صیغه نامه رو که نوشته بودن…
رمان خان پارت 60

رمان خان پارت 60

۳ دیدگاه
  گلناز 🌸امیر با وحشت نگاهی به من انداخت انگار قدرت تحلیل چیزی که داشت اتفاق میوفتاد و نداشت من خواستم برم سمت پدر شبنم و چیزی بگم اما امیر…
رمان خان پارت 59

رمان خان پارت 59

۳ دیدگاه
  🌸گلناز وقتی حرفم تموم شد اشک رو صورتش جاری بود با تردید پرسید 🌸شبنم: مطمئنید که خود سردار…? خودش بود? گلناز: معلومه که خودش بود.. فائزه کامل صورتشو دیده..الانم…
رمان خان پارت 58

رمان خان پارت 58

بدون دیدگاه
  🌸گلناز امیر عصبانی اومد تو و لباس پوشید گلناز: امیر کجا میری.. با این حالت نمیزارم بری بیرونا.. کجا میخوای بری? 🌸امیر: دارم میرم دنبالشون گلناز.. ولم کن.. حتما…

رمان خان پارت 57

بدون دیدگاه
  گلناز 🌸نیم ساعت بود نشسته بودم نه خبری از امیر بود نه دکتر دیگه ای کلافه شدمو خواستم برم که دیدم امیر عصبانی و بر افروخته داره میاد.. بلند…
رمان خان پارت 56

رمان خان پارت 56

بدون دیدگاه
  🌸گلناز فردا صبحش با فائزه رفتم سر خاک وارش.. براش خیلی گریه کردم اگه یکی یه روز میگفت میرم میشینم سر خاک وارش و گریه میکنم بهش می خندیدم..…
رمان خان پارت 55

رمان خان پارت 55

بدون دیدگاه
  افراخان 🌸فائزه با وحشت گفت فائزه: دیوونه شدی مرد حسابی? میخوای بری اونجا با دست خودت خودتو لو بدی.. ول کن اقا.. اون مرد و راحت شد.. تو میخوای…
رمان خان پارت 54

رمان خان پارت 54

۱ دیدگاه
  افراخان 🌸تمام طول مسیر نگاهم به عقب بود وقتی رسیدیم نزدیک بیمارستان ترمز زدم با وحشت برگشتم عقب و گفتم ارسلان: تورو خدا خانوم.. بگو زندس? وارش زندس? دارم…
رمان خان پارت 53

رمان خان پارت 53

بدون دیدگاه
  🌸گلناز فردا صبح از پنجره دیدم امیر با پسره صحبت میکنه اونم سری تکون داد و رفت تو اتاقش.. فکر میکردم بیرونش کنه اما انگار بیرون نکرد.. یه خورده…
رمان خان پارت 52

رمان خان پارت 52

بدون دیدگاه
  🌸گلناز صبح امیر رفت بیمارستان خودشون که گزارش تحقیقات و کاراش تو آلمان و بده… منم تا صدای درو شنیدم رفتم زنگ زدم به فائزه میدونستم اگه ندونه من…
رمان خان پارت 51

رمان خان پارت 51

۱ دیدگاه
  🌸گلناز به خاطر اینکه میخواستم زودتربرگردم هر جوری بود تو دو روز بعدی آنا رو راضیش کردم.. با هم رفتیم پیش دکترش.. تخمین زد دوره نقاحت یه دوره یک…
رمان خان پارت 50

رمان خان پارت 50

بدون دیدگاه
  گلناز 🌸حرفای امیر بدجوری فکرم و درگیر کرده بود نمیدونستم واقعا واقعیت داره یا نه.. اخه آناهیتا اصلااا شبیه کسایی که توهم زده باشن نبود.. خیلی سر حال بود..…