رمان خان پارت 35

۴ دیدگاه
  گلناز ضربان قلبم بالا رفته بود.. میدونستم استرس برای بچه سمه چند تا نفس عمیق کشیدم فائزه اومد تو رنگ و روش پریده بود… امیر همونجا ایستاده بود سعی…
رمان دختری که من باشم

رمان دختری که من باشم پارت یک

۱ دیدگاه
رمان دختری که من باشم | •● نیلوفر 72 من:همین که گفتم! یه بار دیگه اسم زن و زن گرفتن تو این خونه بیارین به خداوندی خدا میرمو دیگه برنمیگردم!خدا…

رمان پناهم باش پارت 35

۴ دیدگاه
  وارد خونه که شدم،افسر پلیس بهم نگاه کرد… _خانوم! +جانم؟! _می تونم چند دقیقه وقتتونو بگیرم؟! +البته چرا که نه…! به سمتش رفتم و‌کنار خانوم جون نشستم و افسر…

رمان خان پارت 34

۱۴ دیدگاه
  گلناز به سر و تنم نگاهی انداختم لباسم پاره پاره و چند جای تنم خراش خونی بود هرچی تو جمعیت چشم چشم کردم هیچ چهره ی آشنایی ندیدم انگار…

رمان خان پارت 33

۵ دیدگاه
  افراخان گلناز بیشتر و بیشتر تقلا میکرد با دهن بسته داد میزد و تکون تکون میخورد سروین اومد به سمت در با صدای اروم گفت سروین: کارو تموم کن..…