رمان اوج لذت پارت ۱۰2 سال پیش۶ دیدگاه جوش آوردم این چی داشت میگفت؟ _لطفا برو کنار ، این حرفا چیه میزنی!؟ دوباره بهم نزدیک شد دستش روی شونم گذاشت منو به خودش چسبوند.…
رمان اوج لذت پارت ۹2 سال پیشبدون دیدگاه با استرس از جام بلند شدم زود شلوارم پوشیدم. دکتر پشت میزش نشسته بود و چیزایی مینوشت روبه روش روی صندلی نشستم. با ترس و نگرانی…
رمان اوج لذت پارت ۸2 سال پیش۱ دیدگاها با مکث کوتاهی به آرومی سر تکون دادم. _ تو برو بیرون تا منم بیام. _ میمونم ممکنه نتونی خوب درستش بکنی و دیده بشه. نفس…
رمان اوج لذت پارت ۷2 سال پیشبدون دیدگاها _ پاشو پاشو اگه خسته نیستی کمکم کن وسایلو جمع و جور کنم چند تا غذا بار بذارم وقتی نیستم گرسنه نمونی داشتم به این فکر میکردم…
رمان اوج لذت پارت ۶2 سال پیشبدون دیدگاه بدنمو نوازش میکرد و خودشو بهم می مالید، از کمر گرفتمش و از رو پام بلندش کردم. دستشو کشیدم و بردم سمت اتاق معاینه که درش…
رمان اوج لذت پارت ۵2 سال پیشبدون دیدگاها تاکسی گرفتم و دم کافه نزدیک محل کلاسم پیاده شدم. قهوه و یه تیکه کیک شکلاتی سفارش دادم و کمی رمان خوندم. رفتم پارک و روی نیمکت…
رمان اوج لذت پارت ۴2 سال پیشبدون دیدگاه خودمو شستم و از حموم بیرون اومدم، موهامو خشک کردمو خودمو مرتب کردم. صورتم کاملا سفید شده بود انگار که هیچ خونی تو بدنم نبود.…
رمان اوج لذت پارت ۳2 سال پیشبدون دیدگاه با درد زیاد کمر و شکمم چشمام باز کردن دستمو زیر شکمم گذاشتم. با درد به اطرافم نگاه کردم و چشمم به بدن لخت حامد که کنارم…
رمان اوج لذت پارت ۲2 سال پیش۱ دیدگاه از جمعشون دور شدم به سمت مهمونایی که داشتن از خونه خارج میشدن رفتم با مامان بدرقشون کردم. خونه وقتی کامل خالی شد نگاهم به مامان افتاد که…
رمان اوج لذت پارت ۱2 سال پیش۴ دیدگاه پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی…