جوش آوردم این چی داشت میگفت؟ _لطفا برو کنار ، این حرفا چیه میزنی!؟   دوباره بهم نزدیک شد دستش روی شونم گذاشت منو به خودش چسبوند.…

    با استرس از جام بلند شدم زود شلوارم پوشیدم.   دکتر پشت میزش نشسته بود و چیزایی مینوشت روبه روش روی صندلی نشستم.   با ترس و نگرانی…

ا   با مکث کوتاهی به آرومی سر تکون دادم.   _ تو برو بیرون تا منم بیام. _ میمونم ممکنه نتونی خوب درستش بکنی و دیده بشه.   نفس…

ا   _ پاشو پاشو اگه خسته نیستی کمکم کن وسایلو جمع و جور کنم چند تا غذا بار بذارم وقتی نیستم گرسنه نمونی   داشتم به این فکر میکردم…

      بدنمو نوازش میکرد و خودشو بهم می مالید، از کمر گرفتمش و از رو پام بلندش کردم.   دستشو کشیدم و بردم سمت اتاق معاینه که درش…

ا تاکسی گرفتم و دم کافه نزدیک محل کلاسم پیاده شدم.   قهوه و یه تیکه کیک شکلاتی سفارش دادم و کمی رمان خوندم.   رفتم پارک و روی نیمکت…

        خودمو شستم و از حموم بیرون اومدم، موهامو خشک کردمو خودمو مرتب کردم.   صورتم کاملا سفید شده بود انگار که هیچ خونی تو بدنم نبود.…

    با درد زیاد کمر و شکمم چشمام باز کردن دستمو زیر شکمم گذاشتم.   با درد به اطرافم نگاه کردم و چشمم به بدن لخت حامد که کنارم…

  از جمعشون دور شدم به سمت مهمونایی که داشتن از خونه خارج میشدن رفتم با مامان بدرقشون کردم.   خونه وقتی کامل خالی شد نگاهم به مامان افتاد که…