رمان خانم معلم پارت ۲۷1 سال پیش۲ دیدگاه ما خانواده فقیری بودیم. بابام مکتب درس میداد و نون حلال سر سفره مون میآورد. اما عزت نفس داشتیم. فقر باعث نمیشد اجازه بدم هر تازه…
رمان خانم معلم پارت ۲۶1 سال پیش۱ دیدگاه صداهای گنگی به گوشم میرسید.صدای همهمه و جیغ. طلا داشت شلوغش میکرد والا که من جون سخت تر از اون حرفا بودم. وقتی عطر آشنایی…
رمان خانم معلم پارت ۲۵1 سال پیش۴ دیدگاه بازم وسط راه ولم کرده بود. چند قدم تا رهایی بیشتر فاصله نداشتم و اون سنگدل حال خرابم رو ندید و ولم کرد. صداش بیخ گوشم شنیده میشد،همون…
رمان خانم معلم پارت ۲۴1 سال پیشبدون دیدگاه با شنیدن صداش ضربان قلبم بالا رفت. نفسام سنگین و تنم منقبض شده بود. دستم رو روی قفسه سینه م گذاشتم و به طرفش برگشتم. مثل همیشه…
رمان خانم معلم پارت ۲۳1 سال پیش۲ دیدگاه اما هر چقدر صبر کردم هیچ دردی احساس نکردم و قبل از اینکه چشمام رو باز کنم من رو به طرف خودش کشید. پرت شدم توی بغلش.چسبیده…
رمان خانم معلم پارت ۲۲1 سال پیش۲ دیدگاه سرجام خشکم زده بود.نمیدونستم لرزش بدنم به خاطر سردی هواست یا وجود مردی که حتی صداش هم باعث میشد قبض روح شم. چرا یادم نبود با کی طرفم؟…
رمان خانم معلم پارت ۲۱1 سال پیش۱ دیدگاه چند قدم نامتعادل عقب رفتم . نگاهش برای ثانیه ای توی چشمام قفل شد،خیره به مردمک هام جلو اومد و خواست چیزی بگه که صدای بهمن…
رمان خانم معلم پارت ۲۰1 سال پیش۱ دیدگاهخانوم معلم: وقتی عقب کشید لرزش زانوهام اونقدر زیاد بود که همونجا پای کنسول نشستم و پیشونیم رو بهش تکیه دادم. شدیدا ضعف کرده بودم . تازه…
رمان خانم معلم پارت ۱۹1 سال پیش۳ دیدگاه صبح زود حس و حال هیچ کاری و نداشتم. بدن کرخت شده از سرمام دلش نمیخواست از زیر پتویی که دور خودم پیچیده بودم بیرون بیاد. ولی چاره…
رمان خانم معلم پارت۱۸1 سال پیش۲ دیدگاه بهمن سیگار ر و کنج لبش گذاشت و با بیخیالی که زیادی عجیب و غریب به نظر میرسید به دیوار تکیه داد و گفت: -نگران نباش الان…
رمان خانم معلم پارت ۱۷1 سال پیش۸ دیدگاه ژیلا ساکت بود و من وحشت زده. اون مرد تعادل روانی نداشت و هر آن ممکن بود بلایی سرم بیاره. ازش چند باری کتک خورده بودم و…
رمان خانم معلم پارت ۱۶1 سال پیش۵ دیدگاه سینی نوشیدنی رو برداشتم و با بیچارگی به پله ها نگاه کردم. چند روزی میشد چیز درست و حسابی نخورده بودم.غذای ماهو حتی ته دلم رو هم…
رمان خانم معلم پارت۱۵1 سال پیش۱ دیدگاه صدای زن منو از عالمی که توش فقط من بودم و هرمز خان بیرون کشید و پرت کرد به واقعیت. ادب به خرج دادم که چیزی نگفتم…
رمان خانم معلم پارت ۱۴1 سال پیش۱ دیدگاه حالم خوب نبود. بد هم نبود. با دیدن ماهو یه بلاتکلیفی بزرگ داشتم. زندگیم شبیه یه سراب بود یا یه توهم بزرگ،همون قدر عجیب و غریب. …
رمان خانم معلم پارت ۱۳1 سال پیش۳ دیدگاه داشتم کم کم ازش میترسیدم. شایدم ترس نبود. یه حسی از اون همه نزدیکی که بدجوری بهم اعلام خطر میکرد. انگار دستش رو که روی شکمم قفل شده…