رمان خانم معلم پارت 153

۱ دیدگاه
    موهای بلندم رو جمع کردم و شالم رو روی سرم انداختم. توی اولین فرصت میرفتم و کوتاه شون میکردم. دیگه حتی حوصله خودم رو هم نداشتم ،چه برسه…

رمان خانم معلم پارت 152

۱ دیدگاه
              کی فکرش و میکرد هرمز خان همچون حرفایی بلد باشه؟ حتی زورگویی هاش که بوی غرور میداد هم عاشقانه بود. ناز خریدن های…

رمان خانم معلم پارت 151

۲ دیدگاه
      عشق یعنی درد کشیدن. یعنی هجران. یعنی رفتن و نرسیدن. یعنی دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی. جای خالی قلبم توی قفسه ی سینه م تیر میکشید،چه درد…

رمان خانم معلم پارت 150

بدون دیدگاه
      بی توجه به تقلاهاش لب های سرخش رو بوسیدم،از ته دل و با خشونت. انگار میخواستم ثابت کنم دخترک مال منه. میخواستم بهش بفهمونم میخوامش. باهام همکاری…

رمان خانم معلم پارت 149

۶ دیدگاه
  نیشخندی زد و با تاسف سری تکون داد. توی اون چشمای جسور و بی پروا حرفی بود که نمیزد.   قبل از اینکه دور تر بشه،قبل از اینکه قدم…

رمان خانم معلم پارت 148

۳ دیدگاه
  دلارا هرگز دوباره آزاد نمیشد. اون توی قفس من بود و در رو باز نمی‌کردم. دخترک کلید بود. کلید خوشبختیم. مخالفتش رو شاید باید پای نازش میذاشتم اما اون…

رمان خانم معلم پارت 147

۸ دیدگاه
  دلارا هرگز دوباره آزاد نمیشد. اون توی قفس من بود و در رو باز نمی‌کردم. دخترک کلید بود. کلید خوشبختیم. مخالفتش رو شاید باید پای نازش میذاشتم اما اون…

رمان خانم معلم پارت 146

۷ دیدگاه
      چی بهش میگفتم وقتی خودم بهش تجاوز کرده بودم. به کدوم قاضی شکایت میبردم وقتی خودم اولین متهم بودم. چه جوابی بهش میدادم. چی میگفتم که اروم…

رمان خانم معلم پارت 145

۶ دیدگاه
      بعضش که ترکید میخواستم بگم تمومش کنه،پشیمون بودم از سوالم. انگار تبش هر لحظه تند تر میشد و حرارت تنش بالاتر میرفت. ولی یبار برای همیشه باید…

رمان خانم معلم پارت 144

۲ دیدگاه
        حالا مصمم تر شده بودم که درموردش بدونم، باید دخترک رو آروم و با حوصله کشف میکردم. چونه ش رو توی مشتم گرفتم و سرش رو…

رمان خانم معلم پارت 143

۲ دیدگاه
              تک خنده ای که کرد پر از حرص و ناباوری بود. انگار عجیب ترین سوال عمرش رو پرسیدم و اون نمیتونست تحلیل کنه.…

رمان خانم معلم پارت 142

۴ دیدگاه
    روبروش وایسادم و از بالا بهش نگاه کردم. دلم میرفت برای اون تیله هایی که دو دو میزد. برای بوی تنش،برای یه بار بوسیدنش. دستام رو کنار سرش…

رمان خانم معلم پارت 141

۱ دیدگاه
    توی اون هیاهو فکرم درگیر دو تا آدم توی حیاط بود. قبل از اینکه وارد خونه بشیم لادن حرکت عجیبی انجام داد،میون راه رفیقش رو ول کرده و…

رمان خانم معلم پارت 140

۳ دیدگاه
  خودش از اون سمت دیوار پایین پرید و منم دقیقا از همون جای پاها بالا رفتم و توی حیاط پریدم. زن هرمز خان تو همچون خونه ای زندگی میکرد…

رمان خانم معلم پارت 139

          افرادم نه تنها اطراف خونه ی کدخدا بلکه تمام روستا رو زیر نظر داشتن. اینبار به مردی که از پشت و توی تاریکی خنجر زده…