رمان خانم معلم پارت ۵۲ 4.2 (5)4 ماه پیش۴ دیدگاه با صدای نعره حامد و طلا از هم جدا شدن و به طرف صدا برگشتن. چقدر ترسناک بود. احتمالا یکی دندون یکی دیگه رو با مشت شکسته…
رمان خانم معلم پارت ۵۱ 5 (2)4 ماه پیش۵ دیدگاه ضربان قلبم کند شده بود،شاید هم دیگه نمیزد وقتی دستاش رو مثل یه هیولای خشمگین کنار سرم کوبید و گفت: -بهت گفتم این لباسا رو…
رمان خانم معلم پارت ۵۰ 4.4 (159)4 ماه پیش۲ دیدگاه انگار روی تنم آب یخ ریخته بودن. عرق سردی از تیره کمرم به پایین شره کرد و باعث شد تنم مور مور شه. با چشمای…
رمان خانم معلم پارت ۴۹ 4.5 (176)5 ماه پیش۴ دیدگاه سمانه زیر چشمی بهشون نگاهی انداخت و گفت: -براشون آبجو ببر،خیلی سبکه هر چی بیشتر مست کنن خطری تر میشن من امشب اصلا حس خوبی ندارم…
رمان خانم معلم پارت۴۸ 4.5 (166)5 ماه پیش۵ دیدگاه مهمونا پشت میز نشسته بودن که با سینی پلو وارد سالن شدم. بوی زعفرون اعلا و زرشک هایی که خوب سرخ شده و برق میزدن داشت دیوونه…
رمان خانم معلم پارت ۴۷ 4.6 (165)5 ماه پیش۷ دیدگاه حواسم زیر چشمی به منصور بود. هرمز خان هم گاهی باهاش حرف میزد و گاهی مشغول مهمون ها و ژیلا میشد. همیشه عاشق مهمونی های خانوادگی…
رمان خانم معلم پارت ۴۶ 4.4 (156)5 ماه پیش۱۲ دیدگاه سر و صدای موسیقی و همهمه جمعیت رو میتونستم تحمل کنم ولی نیشخند کثیف منصور رو نه. از بالا با هیزی به سر تا پام نگاه…
رمان خانم معلم پارت ۴۵ 4.5 (240)5 ماه پیش۹ دیدگاه ظرف و ظروف شام رو توی چرخ دستی گذاشتم و از اتاق مخصوص بیرون زدم. مینا سپرده بود برای اون شب از سرویس نقره ای استفاده کنیم.…
رمان خانم معلم پارت ۴۴ 4.4 (168)5 ماه پیش۸ دیدگاه وارد اتاقش شدیم و دخترک رو بدجوری ترسیده بود لبه تخت نشوندم. دستام میلرزید و یبار لیوان از دستم توی سینک افتاد،اما دوباره برداشتمش و پر…
رمان خانم معلم پارت ۴۳ 4.5 (342)5 ماه پیش۱۴ دیدگاه یه چیزی مثل خوره به جونم افتاده بود. هرمز خان اگه میفهمید پسرخاله ش توی خونه ش به خدمتکارش نظر داره مطمئنا کاری نمیکرد. شنیده بودم برای…
رمان خانم معلم پارت ۴۲ 4.5 (151)5 ماه پیش۲ دیدگاه صدای هق هق های سمانه معصومانه بود. اونقدر بغض داشت که اجازه نمیداد حرف بزنه. مچ دستش رو گرفتم و وادارش کردم روی صندلی بشینه. یه لیوان…
رمان خانم معلم پارت ۴۱ 4.5 (177)5 ماه پیش۳ دیدگاه**** دستایی که لرز گرفته بود رو نمیتونستم نگه دارم. میترسیدم سینی از دستم بیفته و برام دردسر درست شه،تحمل زخم زبون های مینا رو نداشتم. برای همین سینی…
رمان خانم معلم پارت ۴۰ 4.5 (183)5 ماه پیش۱ دیدگاه دستم رو روی قلبم گذاشتم و یه نفس راحت کشیدم. انگار به خیر گذشته بود. یبار خدا جای مناسبی بهم کمک کرده و باید درست ازش استفاده…
رمان خانم معلم پارت ۳۹ 4.5 (175)5 ماه پیش۱ دیدگاه هر چی انرژی برام مونده رو کمک گرفتم و به طرفش چرخیدم. سعی میکردم خونسرد باشم… نلرزم… نفس نفس نزنم طوری که انگار کیلومتر ها دوییدم… نگاهش…
رمان خانم معلم پارت ۳۸ 4.4 (172)5 ماه پیش۲ دیدگاه دستام رو دور بدن کوچیکش پیچیدم و بغلش کردم. به طرف تخت رفتم و گفتم: -خیلی کار داشتم اِلا رو ببخش بگو ببینم چقدر دلت برام تنگ…