رمان خانم معلم پارت ۵۱ 5 (2)

۵ دیدگاه
          ضربان قلبم کند شده بود،شاید هم دیگه نمیزد وقتی دستاش رو مثل یه هیولای خشمگین کنار سرم کوبید و گفت: -بهت گفتم این لباسا رو…

رمان خانم معلم پارت ۴۷ 4.6 (165)

۷ دیدگاه
        حواسم زیر چشمی به منصور بود. هرمز خان هم گاهی باهاش حرف می‌زد و گاهی مشغول مهمون ها و ژیلا میشد. همیشه عاشق مهمونی های خانوادگی…

رمان خانم معلم پارت ۴۴ 4.4 (168)

۸ دیدگاه
      وارد اتاقش شدیم و دخترک رو بدجوری ترسیده بود لبه تخت نشوندم.   دستام میلرزید و یبار لیوان از دستم توی سینک افتاد،اما دوباره برداشتمش و پر…

رمان خانم معلم پارت ۴۳ 4.5 (342)

۱۴ دیدگاه
      یه چیزی مثل خوره به جونم افتاده بود. هرمز خان اگه میفهمید پسرخاله ش توی خونه ش به خدمتکارش نظر داره مطمئنا کاری نمیکرد. شنیده بودم برای…

رمان خانم معلم پارت ۴۲ 4.5 (151)

۲ دیدگاه
      صدای هق هق های سمانه معصومانه بود. اونقدر بغض داشت که اجازه نمی‌داد حرف بزنه.‌ مچ دستش رو گرفتم و وادارش کردم روی صندلی بشینه. یه لیوان…

رمان خانم معلم پارت ۴۱ 4.5 (177)

۳ دیدگاه
****   دستایی که لرز گرفته بود رو نمیتونستم نگه دارم. می‌ترسیدم سینی از دستم بیفته و برام دردسر درست شه،تحمل زخم زبون های مینا رو نداشتم. برای همین سینی…

رمان خانم معلم پارت ۳۹ 4.5 (175)

۱ دیدگاه
    هر چی انرژی برام مونده رو کمک گرفتم و به طرفش چرخیدم. سعی می‌کردم خونسرد باشم… نلرزم… نفس نفس نزنم طوری که انگار کیلومتر ها دوییدم…   نگاهش…