رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۶۵

بدون دیدگاه
        -الو بله؟ بفرمایید؟   به تته پته افتاده بودم. هول شدم نمی‌دونستم چی بگم یه نفسی گرفتم و آب دهنم رو قورت دادم و قبل از…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۶۴

بدون دیدگاه
        و در کمد رو با پیچ گوشتی باز و بسته‌اش می‌کردم. به مانتوی خوشگلم یه نگاهی تو آینه انداختم، حسابی چروک شده بود. باید اتوش می‌کردم.…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۶۳

بدون دیدگاه
        سرم رو پایین انداختم و به ناچار زیر لب چشمی گفتم. منتظر بودم که از اتاقم بیرون بره ولی دوباره مکثی کرد و گفت:   -به…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۶۲

بدون دیدگاه
      کلافه دستم رو به پیشونیم کوبیدم و گفتم:   -مامان خودم عقلم می‌رسه این کار رو نکنم. نخیر پریود نشدم. صبح که دیدی چه دلپیچه‌ای داشتم و…

رمان رسم دل پارت ۶۱

بدون دیدگاه
      مهشید در حالی که داشت دونه دونه‌ی عکس‌ها و پست‌هاش رو مشتاقانه نگاه می‌کرد گفت:   -شیدا پسره مانکن؟! خدایی چه تیکه‌ای؛ فکر کنم دور و برش…

رمان رسم دل پارت ۶۰

بدون دیدگاه
      به محض پارک کردن ماشین سریع دوباره ازش بابت همه چیز تشکر کردم و برای این که کسی ما رو باهم نبینه زود پیاده شدم و از…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۵۹

بدون دیدگاه
    سریع شلوارم رو عوض کردم و نفس راحتی کشیدم. یه نگاهی تو آینه به خودم انداختم و چرخی زدم. بهم می‌اومد. بعد از بیرون اومدن از اتاق پرو،…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۵۸

بدون دیدگاه
      نفهمیدم دقیقا چند دقیقه اونجا پشت در گریه کردم که یهو تقه‌ی آرومی به در خورد و صدای آرومش رو از پشت در شنیدم.   -خانم طلوعی…

رمان رسم دل پارت ۵۷

بدون دیدگاه
      کیاوش دست مامانش رو گرفت و به سمت در خروجی کشید. پری وقتی دید همه چی لو رفته و کیاوش خبر داره چه اتفاقی افتاده، سر جاش…

رمان رسم دل پارت ۵۶

بدون دیدگاه
      سارا که دوست داشت بیشتر خودش رو برای کیاوش لوس کنه، سرش رو روی سینه‌ی کیاوش گذاشت و با لبخند آروم گفت:   -باشه الان پا می‌شم…

رمان رسم دل پارت۵۵

بدون دیدگاه
      کلافه پوفی کشیدم و گفتم:   -آخه الان نمی‌تونم پری جون. چیزه… من تازه از خواب بیدار شدم و همین پیش پای شما رفتم سرویس؛ حالا بذارید…

رمان رسم دل پارت ۵۴

بدون دیدگاه
      بالاخره بعد از چند دقیقه سکوتی که بینمون بود رو پری بانو شکست و گفت:   -راستش من که قصد بدی نداشتم یا نمی‌خواستم شیدا جون اذیت…

رمان رسم دل پارت ۵۳

۲ دیدگاه
      تا خواستم حرفی بزنم صدای کیاوش رو شنیدم که پرسید: -کیه اکرم خانم؟ دم در با کسی حرف می‌زنید؟   به عقب سر برگردوند که کیاوش رو…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۵۲

بدون دیدگاه
      پری از حرص جوابی نداد و اصلا به عقب بر نگشت. کیاوش چند قدمی جلو رفت و از پشت سرش، جلوی روی مامانش خم کرد و گونه‌اش…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۵۱

۲ دیدگاه
      تازه داشتم کانال‌ها رو بالا پایین می‌کردم که پری چشم ریز کرد و با تعجب پرسید:   -شیدا جون می‌خوای همون جا بشینی؟   متعجب نگاهی بهش…