رمان طالع ترنج پارت 87 3.6 (9)

۵ دیدگاه
با خستگی خودش را روی مبل پرت کرد و خمیازه‌ی طولانی کشید.   فراز که دهان باز او را دید به خنده افتاد:   – انقد خسته بودی می‌گفتی زودتر…

رمان طالع ترنج پارت 86 5 (7)

۴ دیدگاه
  طالعِ تُرنج🦋 #پارت331           فراز سفارششان را داد و وقتی گارسون رفت، زیر گوش ترنج پرسید:   – دیگه درد نداری؟   حرارت گرفتن لپ‌هایش…

رمان طالع ترنج پارت ۸۳ 3.8 (16)

۷ دیدگاه
  وقتی دست گرم فراز روی شکمش حرکت می‌کرد همان درد کمی را هم که داشت از یاد می‌برد.   باید به خودش اعتراف می‌کرد که از گرمای دست فراز…

رمان طالع ترنج پارت ۸۲ 3.6 (16)

۳ دیدگاه
  فراز او را می‌خواست؟ درست شنیده بود؟ خواستن همان معنای دوست داشتن را می‌داد؟   این حرف را از دهان فراز شنید؟ فکرش را هم نمی‌کرد یک روزی شنیدن…

رمان طالع ترنج پارت ۸۱ 3.8 (18)

۱ دیدگاه
خیلی آرام طوری که ترنج را بیدار نکند، انگشتان کشیده‌ی دستش را لا به لای موهای صاف ترنج برد و به صورت غرق در خوابش چشم دوخت. قصد رفتن کرده…

رمان طالع ترنج پارت ۸۰ 4.3 (19)

۴ دیدگاه
فقط بودن با او را می‌خواست، تمام تنش خواستار رابطه با او بود. – ترنج؟ نایی برای حرف زدن نداشت. گرمای تن فراز که روی تنش آمد، کل وجودش را…

رملن طالع ترنج پارت ۷۹ 3.9 (25)

۱ دیدگاه
چفت به چفت ترنج نشست و پاکت سیگار را کنار پایش گذاشت: – کسی اینجا نیست ترنج. بشین و راحت باش! این قسمت برای ویلای خودمونه کسی حق نداره اینجا…

رمان طالع ترنج پارت ۷۷ 4.6 (21)

۲ دیدگاه
          نه نباید حرفی از لیدیا می‌زد، نگفتن این قضیه بهتر از گفتنش بود. حالا که تکلیف خودش را می‌دانست بهتر بود از لیدیا حرفی نزند.…

رمان طالع ترنج پارت ۷۵ 3.8 (21)

۲ دیدگاه
            – گفته؟ دقیقا وقتی که بقیه هم از ماجرا باخبر شدن منم فهمیدم! می‌دونی این کارشون یعنی چی؟ یعنی من از صدتا غریبه‌ غریبه‌ترم…