رمان گل گازانیا پارت ۹۷

۳ دیدگاه
          گویا خوی همیشه عصبانی و جدی سعید خان دوباره ظهور کرده بود که سوی اتاقش رفته و بدون‌ توجه، با جدیت گفت: – آخر هفته…

رمان گل گازانیا پارت۹۴

۱ دیدگاه
      غزل پس از چند ثانیه، با صدایی آرامتر لب جنباند. – بعد از یکسال، شروع کرد به من ابراز علاقه کردن و این واقعا واسه من سنگین…

رمان گل گازانیا پارت۹۳

۲ دیدگاه
      هیچ خوابی نمی‌تواند اینگونه زنده و واقعی باشد نه؟!   صورتش تعریق کرده و لبهای خشکش را به سختی تکان داد. – آب…   وقتی جوابی نشنید،…

رمان گل گازانیا پارت ۹۲

۹ دیدگاه
        تمام شب سعی کرد خودش را در آشپزخانه مشغول کند و تنها ده دقیقه در جمع نشسته بود.   ساعت ده هم به بهانه خواباندن فرهام،…

رمان گل گازانیا پارت ۸۹

۶ دیدگاه
  فرید سری تکان داد. چشمهای خمار از خوابش را برهم نهاد. – خوابم میاد غزل… بخواب فردا باید برگردیم.     دخترک دیگر حرفی نزده و بیشتر در آغوش…

رمان گل گازانیا پارت ۸۷

بدون دیدگاه
      بینی بالا کشیده و زمزمه کرد. – من نمی‌خوام دیگه رابطه داشته باشیم. امروز کلی حرف بارم کردی، از ظهر که دیدمت، داری درمورد بد بودن پوشش…

رمان گل گازانیا پارت ۸۶

۲ دیدگاه
        فرید تا چشمش به غزل و پسرکش افتاد، لبخندی زده و آغوشش را برای فرهام گشود.   غزل به آرامی سلام داده و پس از اینکه…

رمان گل گازانیا پارت ۸۵

۱ دیدگاه
        نازنین دستش را به بند کیفش گرفت و نگاهی به سمندِ سفید رنگِ قباد که آن طرف خیابان پارک شده بود انداخت وبا بی‌حوصلگی نفسش را…

رمان گل گازانیا پارت ۸۴

۱ دیدگاه
    فرید با عصانیت گفت: – به من اعتماد نداری تو؟   دخترک خسته و بی حوصله زمزمه کرد. – یعنی چی!   فرید اما اندکی بیشتر نزدیکش شد…

رمان گل گازانیا پارت ۸۳

بدون دیدگاه
        نفسی تازه کرد و به اتاق فرهام رفت.   باید خودش را به دستِ زمانه می‌سپرد، حالا که فرید ادعا میکرد او را میخواهد، فرصت میداد.…