رمان اردیبهشت پارت ۲۹ 4 (24)

۷ دیدگاه
    توی قلب آرام انگار هزار تا پروانه ی ریزه میزه و رنگی به پرواز در اومدن … برق توی چشماش دوباره جون گرفت . لیوان چاییشو گذاشت روی…
رمان اکالیپتوس پارت 7

رمان اکالیپتوس پارت 7 3.8 (26)

۴۹ دیدگاه
  در اتاق را با احتیاط بستم کمی صبر کردم و با نشنیدن صدای گریه آلا با خیال راحت حرکت کردم چند روز قبل زمانی که شاهرخ خان اجازه ورودمان…

رمان اکالیپتوس پارت 6 3.7 (16)

۳ دیدگاه
  خلاصه و مفید برایش از هفته ای که گذرانده بودم گفتم دوباره در آغوشم گرفت و گفت شانس آورده که توانستم از زیر دست شاهرخ خان نجات پیدا کنم…
رمان اکالیپتوس پارت 5

رمان اکالیپتوس پارت 5 4.6 (16)

۵ دیدگاه
  با رفتن شاهرخ خان و لوکان با خالد و مادرش تنها شدم لحظه آخر غمزه خودش را مهمان شاهرخ خان کرد از قیافه عصبانی لوکان خنده ام گرفت خدمتکار…
رمان اکالیپتوس پارت 4

رمان اکالیپتوس پارت 4 4.9 (14)

۶ دیدگاه
  به دستور شاهرخ خان لباس خیره کننده ای پوشیده و به پیشواز مرگ میرفتم ! روی تخت نشستم و مشغول پوشیدن کفش های مشکی رنگ شدم نگاهی به جسم…
رمان اکالیپتوس پارت 3

رمان اکالیپتوس پارت 3 4.6 (16)

۱ دیدگاه
  بارها مواد جابه جا کردم … محموله و جنس های قاچاق تحویل گرفتم … چندین بار به دستور سلمان و شیخ به همراه یاشار افرادی را دزدیده بودیم گاهی…
رمان اکالیپتوس پارت یک

رمان اکالیپتوس پارت یک 4.5 (13)

۱۱ دیدگاه
  همانطور که دستانم را جیب سویشرت ارتشیم فرو کرده بودم به اطرافم نگاهی انداختم برای بار چندم سرمو بلند کردم و به طبقه بالا نگاه کردم در تاریکی چیزی…