رمان عبور از غبار پارت 2

بدون دیدگاه
حتی نمی تونستم از تختم کنده بشم ..چه برسه که بخوام اماده بشم و برم بیمارستان ! باید زنگ می زدم و مرخصی می گرفتم اما با یاد اوری حرفهای…