رمان گل گازانیا پارت ۸۱

۱ دیدگاه
    غزل دوباره نامفهوم جواب داد و مرد هم بیخیال شد. بهتر بود روی رابطه و کیفیت صمیمیت ایجاد شده تلاش کنند تا اینکه خراب شود و رابطه از…

رمان گل گازانیا پارت۸۰

۱ دیدگاه
        نفسی تازه کرد. چند ثانیه مکث کرده و دوباره شروع کرد قدم زدن و غزل راهم با خود هم‌قدم کرد.   – خب میگفتم، اره دیگه…

رمان گل گازانیا پارت۷۹

۱ دیدگاه
    فرناز چشمکی زد و سر تکان داد. – خوبی رفیق؟   فرید سری تکان داد و لبخند زد. – خوبم… بچه ها رفتن بیرون؟   دختر با اخم…

رمان گل گازانیا پارت78

۲ دیدگاه
    دخترک جوابی نداد. همین موجب شد تا فرید با اطمینان، دستش را زیر لباسش هدایت کند و به آرامی از تنش در آورد. دخترک شرمگین از نیمه برهنه…

رمان گل گارانیا پارت ۷۷

۱ دیدگاه
          فرناز همانگونه که با طمانینه به سویش می‌رفت، لب زد. – مریضه فرید… حالش خوب نبود منم رفتم دیدمش.   فرید با عصبانیتی کنترل شده…

رمان گل گازانیا پارت ۷۵

۱ دیدگاه
      برای غزل که در ارتباط گرفتن با بقیه ضعیف بود، با آدمی به گستاخی این زن چگونه حرف بزند!   گلویی صاف کرده و کنار فرناز نشست.…

رمان گل گازانیا پارت ۷۴

۲ دیدگاه
    با حسِ دستهای کوچک و نرم فرهام، لبخند بر لبش نشسته و چشمهایش را باز کرد.   دیدن صورت خندان پسرکش در یک قدمی صورتش موجب شد از…

رمان گل گازانیا پارت ۷۳

۱ دیدگاه
      مرد با خشم دستش فشرد. -یعنی چی غزل! مگه چکار کردم باهات؟     غزل با بغض زبانی بر لبش کشید و دستش را از حصار دستهای…

رمان گل گازانیا پارت ۷۲

۲ دیدگاه
    فرهام را زمین گذاشت. – بشین تا برات غذا گرم کنم پسرم.   کودک دستهای کوچکش را به مبل گرفته و غزل هم سوی آشپزخانه رفت.   اما…

رمان گل گازانیا پارت ۷۱

۱ دیدگاه
      نازنین نفسی عمیق از ریه بیرون داد. – درسته… ممنونم غزل. راستی رسیدین شما؟   – تازه رسیدیم.   – خب پس آخر شب بهت زنگ میزنم…

رمان گل گازانیا پارت 70

۷ دیدگاه
انگشت های داغش را به کمر غزل رسانده و به آرامی شروع کرد به نوازش کردن گودی کمر دخترک. سرش را پایین تر برده و خیره به زمرد های سرحالش،…

رمان گل گازانیا پارت ۶۸

۱ دیدگاه
    سر درد امانش را بریده و نایی برای گشودن چشمهایش نداشت. از صبح خودش را در اتاقش حبس کرده بود و حتی سراغی از فرهام هم نگرفته بود!…