رمان دلدادگان پارت ۴۳

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۴۳ پوریا : خوب من باید چیکار کنم بهاره : فقط حواس مامانو و بابای پرت کن   پوریا : آخه چجوری   (( نظرم داشت راجب…

رمان دلدادگان پارت ۴۲

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۴۲   بهاره : پوریا این وقت صبح اومده اینجا حتما کار واجبی داری   (( نمیدونستم چجوری به بهاره موضوع رو بگم این حرفی که میخواستم…

رمان دلدادگان پارت ۴۱

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۴۱   :::::::::::: روز بعد :::::::::: کیانا : خترم بیدار شو صبح شده   بهاره : چرا الان منو داری بیدار میکنی من که گفتم یک ساعت…

رمان دلدادگان پارت ۴۰

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۴۰ ((خدا کنه که همه چی به خیر و خوشی تمام شه و کوروش هم به عشق زندگیش برسه خدایا خودت کمک کن که اتفاقی نیفته از…

رمان دلدادگان پارت ۳۹

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۹ بهاره : خیلی خوب که کوروش سر عقل اومد و تصمیم گرفت که دیگه بهتره منو و اون از هم جدا بشیم فقط خدا کنه که…

رمان دلدادگان پارت ۳۸

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۸ بهاره : من میرم تو اتاقم بهاره سریع سریع میره تو اتاقش اون اصلا فکرش رو هم نمیکرد که بتونه احساسش رو به بهاره بگه ولی…

رمان دلدادگان پارت ۳۷

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۷   کیانا : بفرمائید بهاره جان هم اومد پوریا: واقعا کیانا : بیا خودت ببین پوریا : سلام ا بهاره ؛ سلام کیانا : بفرمائید پوریا…

رمان دلدادگان پارت ۳۶

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۶ بهاره : عالیه کوروش : میخوام خواسته ی تو رو برآورده کنم بهاره : چره کوروش : چون عاشقتم بهاره : دوباره شروع نکن کوروش خسته…

رمان دلدادگان پارت ۳۴

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۴ ((سر جام میخ کوب شده بودم نمیدونستم الان باید چیکار کنم چی بگم اصلا برگردم به سمت کوروش هیچی نمیدونستم فقط میخواستم از اونجا برم و…

رمان دلدادگان پارت ۳۳

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۳ بهاره : سلام کوردش : سلام بهاره : اینجا اومدم چون میخواستم ببینم که میخواهی بهم چی بگی کوروش: فقط همین یا بهاره : برای گفتن…

رمان دلدادگان پارت ۳۲

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۲ کیانا : پسرم چایی یا قهوه ((ذهنم اونقدر به کارهای بهاره درگیر شده بود که ندونستم چجوری جواب خاله رو دادم پوریا : چایی کیانا :…

رمان دلدادگان پارت ۳۱

۱ دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۱ بهاره : فقط خدا کنه که دوباره کوردش داستانی درست نکنه بهاره همینطوری که داست رانندگی میکرد که بره سر قرار یکی به گوشیش زنگ میزنه…

رمان دلدادگان پارت ۳۰

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۳۰ پوریا : اتفاقی افتاده بهاره بهاره: چی بهاره با یکم من من میگه بهاره : نه نه مشکلی نیست پوریا : میخواستی به من یه چیزی…

رمان دلدادگان پارت ۲۹

بدون دیدگاه
رمان دلدادگان پارت ۲۹ کیانا : کیان لهه نظرت بهاره به پوریا چی داره میگه کیان : نمیدونم کیانا : من که ارزو میکنم که بهاره عاشق پوریا بشه و…