پاییزه خزون با صدای عصاب خورد کن گوشیم از خواب بیدار شدم تف به این شانس گهه من که یه روزه جمعم ارامش ندارم ای بابا بدون اینکه نگاه…

  پاییزه خزون توراه تا یه مسیرایی با بچها هم مسیر بودم ولی از یه جایی به بعد مسیرمون عوض شد .بارون تند میومد و دیدمو کم میکرد موزیکو پلی…

  پاییزه خزون درو که باز کردن با انبوهی از ادما مواجه شدم ،شروع کردم به سلام علیک کردن با تک تکشون، داییم اینا بودن، اراز اینا بودن پسر خالمو…

  پاییزه خزون نگاه های بچها روم سنگینی میکرد به صفحه گوشی نگاه کردم همون مزاحم معروف بود ، گوشیمو سایلنت کردمو گذاشتم داخل کیفم دیگ خسته شده بودم از…

    پاییزه خزون تو ماشین نشستمو آهنگ دوست داشتنیمو پلی کردم و استارت زدم آهنگام همه آروم و ملو بود کلن قبل از همه این ماجرا سعی میکردم با…

    پاییزه خزون یه مقداری از سوپری خریدامو کردم و راهی خونه شدم دیگ تقریبا غروب شده بود و آفتاب داشت بارو بندیلشو جمع میکرد ، به خونه که…

  پاییزه خزون صدای زنگ‌گوشیم بلند شد، آراز با تعجب به من نگاه کرد دل تو دلم نبود امیدوار بودم که اون مزاحم بد پیله نباشه ولی کی شانس با…

  پاییزه خزون متنه پیام( bah bah slm sahel khanom ahvl shrif😂😃) به به سلام ساحل خانوم احوال شریف. شماره اصلا برام آشنا نبود هی هر چی بیشتر فک میکردم…

  پاییزه خزون آهنگ خوندنم که تموم شد سرمو رو پاهام گذاشتمو از ته دلم زار زدم برام مهم نبود که صدا مو ادمای پایین میفهمن یا نه ….صدای قدمای…

پاییزه خزون پنجشنبه بود این هفته هم باید طبق روال میرفتیم بهشت زهرا ، ولی اصلا دوس نداشتم باهاشون برم… دوس داشتم تنها برم پیشه عزیزام و باهاشون حرف بزنم…

پاییزه خزون به سمته ماشین رفتمو و ماشین راه انداختم تو همون حینم نگاهی به گوشیم انداختم ۴ در صد بیشتر شارژ نداش و این ینی اینکه نمیتونستم بهشون خبر…

  پاییزه خزون باهاشون حرف میزنم اینقدر حرف میزنم که زمان از دستم در میره وقتی به خودم میام ساعت از یک ظهرم گذشته بود خوبه باز دست و پاهام…

  پاییزه خزون دیگ از نیمه شب هم گذشته بود تقریبا همه رفته بودن و خودیا بودن فردا جمعه بودو قرار بود همگی دوباره بریم بهشت زهرا ،مردا رفتن یه…

  پاییزه خزون ۵ روزی بود که از بیمارستان مرخص شده بودمو قلبمم فاز ناسازگار میزد مدام تپشاش عقب جلو میشد.ولی عجیب آروم بودم این آروم بودنم برای همه جای…

  پاییزه خزون آراز دل تو دلم نبود خواهرم جلوی چشمام رو دستام داشت پر پر میشد صدای قلبشو نمیشنیدم داد میزدم، کمک میخواستم …آرمین و مهرشاد اومدن و ساحلو…