پاییزه خزون _میدونی دغدغه منی که تا پارسال یواشکی عروسک بازی میکردم چیه؟؟؟؟ یه قطره اشک روصورتم ریخت پر بغض گفتم _دغدغدم شده دلتنگی ، دلتنگی عزیزام که سره سفره…
پاییزه خزون رو بهم با لبخند گفت _خوب خانم خانما کجا برسونمت؟! _آرمین شرمندتم توروخدا امروز خیلی اذیت شدی بخاطره من امیدوارم بتونم زحماتتو جبران کنم آرمین با این حرفم…