رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 21

بدون دیدگاه
  دست هایش را از مقابل صورتش پایین میکشد و نگاه ناباورش روی او مینشیند .. پر اخم مقابلش ایستاده و شال و پالتویی را سمتش گرفته بود.. _دستم خشک…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 20

بدون دیدگاه
  ساعت شش عصربود که از شرکت خارج میشوند .. سام ریموت را میزند و تا میخواهد سوار ماشینش شود یاسین را میبیند که بی توجه به ماشین خود در…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 19

بدون دیدگاه
_اگه کمرت خیلی درد میکنه..؟ سکوت میکند و حرفش را ادامه نمی دهد.. ماهک‌ در جواب سر تکان میدهد.. _  دراز میکشم شاید بهتر شه .. سام حرفی نمیزند ..…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 18

بدون دیدگاه
  با رفتن یاسین نتوانست طاقت بیاورد عذاب وجدان بیخ گلویش را گرفته بود و یک لحظه هم رهایش نمیکرد.. وارد آشپزخانه میشود کمی غذا میکشد … لیوان دوغ و…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 17

بدون دیدگاه
  دخترک بی تعادل در آغوش ستبر و مردانه ای فرو میرود.. صدای فریاد سام را از میان سینه اش بم و سرزنشگر میشنود .. _تیره .. برگرد عقب ؛…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 16

بدون دیدگاه
  نمیدانست چرا این دختر تا این حد به دلش نشسته است.. او برای هیچ کس تا بحال از این خوش خدمتی ها نمیکرد اما این دختر انگار از همان…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 15

بدون دیدگاه
  *** همزمان با خروج پسر ها از اتاق پرستار دختر را بیدار کرده و به او کمک میکند تا لباس بیمارستان را با لباسی که یاسین برایش گرفته بود…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 14

بدون دیدگاه
  دست به جیب میبرد و قامت بلندش را صاف میکند .. همزمان با خروج پرستار ها ، یاسین و رهام پیش تر می آیند و دو طرف سام قرار…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 13

بدون دیدگاه
  سریع سر اصل مطلب میرود ..‌اخلاقش همین بود ‌.. حوصله ی حاشیه رفتن و تعارف تیکه پاره کردن و مقدمه چینی را نداشت.. _حال عمومیش خوشبختانه خوبه..وقتی آوردینش بیمارستان…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 12

بدون دیدگاه
  _چه خبره اینجا..؟ _کی اومدی..؟ _ واسه چی اینجا جمع شدن ..؟ آرنجش را میگیرد و او را باخود همراه میکند _ بیا بشین .. بهت میگم.. عصبی دستش…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 11

بدون دیدگاه
  سپهر نگاهش را به اطراف میچرخاند اما میلاد انگار کاری با او دارد که صدایش میکند و سپهر به سمتش بر میگردد.. با برگشتن سپهر خیلی سریع از پشت…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 10

بدون دیدگاه
  _جانم..؟ روزبه ابرو بالا میندازد.. _تا اونجایی که یادمه فکر نکنم شما رو صدا کرده باشم مگر اینکه شما جدیداً اسمتون و تغییر داده باشید .. سهیل حرصی نگاهش…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 9

بدون دیدگاه
  _چرا ساکتی شیطون.. نگاهش را از شیشه ماشین میگیرد و به او خیره میشود _احساس میکنم از الان دلتنگشون شدم.. _دوری های کوتاه مدت همیشه هم بد نیست گاهی…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 8

بدون دیدگاه
  دخترک انگار با حرف هایش کمی خیالش راحت میشود.. اما با این حال هنوز نگرانی کنج نگاهش جاخوش کرده بود.‌ سپهر خم میشود و روی چشمانش بوسه میزند _نبینم…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 7

بدون دیدگاه
  چند نفری که متوجه حضور او شده بودند برای دیدنش از کافه بیرون میزنند .. طولی نمیکشد که چندین آدم دوره اش میکنند.. _بچه ها بیایین بریم امضا بگیریم…