رمان فستیوال پارت ۴2 سال پیش۱ دیدگاه نا امید سرجام برگشتم _ مامان تو که میدونی بابا اجازه نمیده با وجود نوید من اونجا بمونم. _ نوید پسرخالته و مطمئنه. راضی کردن…
رمان فستیوال پارت ۳2 سال پیش۳ دیدگاه مامان با اخم های درهم گلناز رو روی زمین گذاشت و به طرفم اومد. _ ای دست و پا چلفتی! همسن های تو شوهر کردن هرکدوم بچه…
رمان فستیوال پارت ۲2 سال پیش۳ دیدگاه سرمو چرخوندم و با دیدن چندتا مأمور اسلحه به دست، سریع جلوی دختره ایستادم و کامل پشت سرم پناه گرفت تا بالاتنه ی برهنه اش توی دید نباشه.…
رمان فستیوال پارت 12 سال پیش۲ دیدگاه خلاصه سام پژمان، صاحب بزرگترین نمایشگاه ماشین های خارجی ، پسری که هیچوقت حرف زور تو کتش نرفته و چیزی رو نمیشه بهش تحمیل کرد. تا روزی…