رمان گل گازانیا پارت ۱۰۱

بدون دیدگاه
      سعید خان به عصایش تکیه داده و نگاهش را میان صورتشان چرخاند. لبخندی مهربان بر لبانش درخشیده و آرام لب جنباند. – خوش اومدی به خونه‌ت دخترم.…

رمان گل گازانیا پارت ۹۹

۲ دیدگاه
      سیگاری آتش زده و زیر چشمی به مادرش خیره شد. زن با دقت به فرید نگاه کرد. – مطمئنی هم حامله است و هم دختره حالا؟! گواهی…

رمان گل گازانیا پارت ۹۷

۳ دیدگاه
          گویا خوی همیشه عصبانی و جدی سعید خان دوباره ظهور کرده بود که سوی اتاقش رفته و بدون‌ توجه، با جدیت گفت: – آخر هفته…

رمان گل گازانیا پارت۹۴

۱ دیدگاه
      غزل پس از چند ثانیه، با صدایی آرامتر لب جنباند. – بعد از یکسال، شروع کرد به من ابراز علاقه کردن و این واقعا واسه من سنگین…

رمان گل گازانیا پارت۹۳

۲ دیدگاه
      هیچ خوابی نمی‌تواند اینگونه زنده و واقعی باشد نه؟!   صورتش تعریق کرده و لبهای خشکش را به سختی تکان داد. – آب…   وقتی جوابی نشنید،…

رمان گل گازانیا پارت ۹۲

۹ دیدگاه
        تمام شب سعی کرد خودش را در آشپزخانه مشغول کند و تنها ده دقیقه در جمع نشسته بود.   ساعت ده هم به بهانه خواباندن فرهام،…

رمان گل گازانیا پارت ۸۹

۶ دیدگاه
  فرید سری تکان داد. چشمهای خمار از خوابش را برهم نهاد. – خوابم میاد غزل… بخواب فردا باید برگردیم.     دخترک دیگر حرفی نزده و بیشتر در آغوش…

رمان گل گازانیا پارت ۸۷

بدون دیدگاه
      بینی بالا کشیده و زمزمه کرد. – من نمی‌خوام دیگه رابطه داشته باشیم. امروز کلی حرف بارم کردی، از ظهر که دیدمت، داری درمورد بد بودن پوشش…

رمان گل گازانیا پارت ۸۶

۲ دیدگاه
        فرید تا چشمش به غزل و پسرکش افتاد، لبخندی زده و آغوشش را برای فرهام گشود.   غزل به آرامی سلام داده و پس از اینکه…