رمان اقیانوس خورشید پارت آخر5 سال پیش۳ دیدگاهبالاخره بعد از صد بار تماس گرفتن پاسخ داد . _الو فرداد ؟ _سبحان ؟ چرا جواب نمی دی ؟ _پشت فرمونم . _به نفس زنگ زدی ؟ _این دختر…
رمان اقیانوس خورشید پارت 125 سال پیش۳ دیدگاهترمه آرام سر بلند کرد و به دریای چشمان احسان خیره شد . _چی داری میگی احسان ؟ توی این موقعیت من چطور می تونم اینکار رو بکنم ؟ احسان…
رمان اقیانوس خورشید پارت 115 سال پیشبدون دیدگاه_من نوه ی شرافت خان پارسام ! خان بزرگ روستاهای … ! شرافت خان تقریبا مالک تمام اون دو تا روستا بود و همه ازش حساب می بردن ، پدرم…
رمان اقیانوس خورشید پارت 105 سال پیشبدون دیدگاهانگشت مقابل بینی اش گذاشت . _هیس ! نمی خواد حرفی بزنی ، قبلا حدسایی می زدم اما این یکی دو روز اخیر مطمئن شدم احساستون دوطرفه ست ! واسه…
رمان اقیانوس خورشید پارت 95 سال پیشبدون دیدگاه_آخه عمو جو … _حرف نباشه ، بده من ! تو کیو داری که زنگ بزنی ؟ بده من ببینم . با دست لرزان گوشی گوشی را در دستش گذاشتم…
رمان اقیانوس خورشید پارت 85 سال پیشبدون دیدگاه_نه قبلی بهتر بود . کتی شانه ای بالا انداخت و رو به فروشنده گفت _پس اون قبلی رو بدید . *** ویالن را آن طور که گفت در دست…
رمان اقیانوس خورشید پارت 75 سال پیشبدون دیدگاهورودی بیمارستان تا پذیرش را دویدم ، مسئول پذیرش دختر جوانی بود که با تلفن حرف می زد . _خانوم ببخشید ؟ دستش را به نشان اینکه صبر کنم بالا…
رمان اقیانوس خورشید پارت 65 سال پیشبدون دیدگاهبا صدای فرداد هر دو به طرف در آشپزخانه چرخیدیم ، آخ که باز هم آن لبخند کشنده را بر لب داشت ! نگاه سیاهش را تاب نیاوردم و سر…
رمان اقیانوس خورشید پارت 55 سال پیش۱ دیدگاه_بیا این شازده پسرتم ببر ، بو می ده انگار ! مادرم در را باز می کند و نیما را از آقا جون می گیرد . _آخ آخ آره !…
رمان اقیانوس خورشید پارت 45 سال پیشبدون دیدگاهدر را آرام پشت سرم بستم و به راه سنگ فرش محصور شده در میان دو باغچه که به ویلا ختم می شد چشم دوختم ” پروا جلو تر از…
رمان اقیانوس خورشید پارت 35 سال پیشبدون دیدگاه_بابا این استاد رحیمی خیر ند … قلبم برای لحظه ای ایستاد ، زبان بند آمد ، مثل مجسمه روبروی کامدین و دو مرد جوانی که مهمانش بودند ایستادم ،…
رمان اقیانوس خورشید پارت 25 سال پیشبدون دیدگاهکامدین_چه می دونم هرچی ! اینطوری احساس می کنم دارم خفه میشم . به لبخندی مهمانش کردم . _بابت امروز ممنون ، خیلی سختم بود تنهایی بیام . _وظیفم بود…
رمان اقیانوس خورشید پارت یک5 سال پیشبدون دیدگاهرمان اقیانوس خورشید نویسنده : هستی.ق ژانر : عاشقانه ، طنز ، اجتماعی من و تو ، دو غریبه … از دو دیار … از دو دنیای جدا…