رمان اوج لذت پارت ۹۷ 4.3 (105)

۲ دیدگاه
  ا   با تکونای شدید و صدای جیغ و گریه از خواب پریدم و وحشت‌زده به اطرافم نگاه کردم.   مامان نشسته بود کنار تخت و به پاهاش میکوبید…

رمان اوج لذت پارت۹۶ 4.4 (103)

۱ دیدگاه
    ا بعد تو همون حالت دستش رو دکمه و زیپ شلوار گذاشت و بازشون کرد. _چیکار می‌کنی وای نمی‌خوام. _هیس، بشین.   شلوار و شورتم باهم پایین کشید…

رمان اوج لذت پارت ۹۵ 4.5 (115)

۱ دیدگاه
  ا رفتم کنارش و آروم نشستم پیشش. چقد این دختر این سیب ممنوعه‌رو دوست داشتم. با دیدن حسودیش و عصبی شدنش وقتی حرف یکتا میشد به حسی که نسبت…

رمان اوج لذت پارت ۹۴ 4.2 (131)

۴ دیدگاه
      چند دقیقه‌ای گذشته بود و من گریم بند اومده بود دیگه. چشمای خسته و پر سوزشمو بسته بودم و توی فکر و خیالاتم دست و پا میزدم.…

رمان اوج لذت پارت ۹۳ 4.4 (111)

۳ دیدگاه
      حامد در رو بست و همون‌جوری پشت به من، دست به در وایساده بود، دستی به موهاش کشید. با برگشتنش طرف من سریع سرمو پایین انداختم، نمی‌خواستم…

رمان اوج لذت پارت ۹۰ 4.3 (114)

۱ دیدگاه
  ا بیخیال شونه‌ای بالا انداختم و دوباره سوالمو پرسیدم: _ کاری داشتی حامد؟ جاخورد از این لحن، من کی اینطوری باهاش حرف زده بودم که بار دومم باشه؟ ولی…

رمان اوج لذت پارت ۸۹ 4.2 (113)

۳ دیدگاه
  او نخودی خندیدم. مامان به چشم خوردن زیادی اعتقاد داشت. _ هر دو خوش بر و رویید حق داره هرکی چشمتون زده باشه، خدا به داد بچه‌هاتون برسه، بچه‌ی…

رمان اوج لذت پارت ۸۸ 4.5 (92)

۴ دیدگاه
      با خروج آخرین نفر تکیه ای راحت به صندلیم داد. نوید بدون در زدن وارد اتاق شد. پهلوم هنوزم کمی درد میکرد و جای زخمم میسوخت.  …

رمان اوج لذت پارت ۸۷ 4.3 (107)

۲ دیدگاه
    بابا ابرو بالا انداخت و سر تکون داد. _ نگرانمون نکنی زنگ زدیم جواب بده بی‌خبر نمونیم ازت. دستم رو روی چشمم گذاشتم و زمزمه کردم: _ به…

رمان اوج لذت پارت ۸۶ 4.3 (95)

۴ دیدگاه
      سرم طوری به طرف پروا چرخید که صدای مهره‌های گردنم رو شنیدم. _ این چرا به تو داره زنگ میزنه؟ متعجب گفت: کی؟   تازه می‌گفت کی؟…