رمان اوج لذت

رمان اوج لذت پارت ۱۲۹ 4.5 (121)

۴ دیدگاه
      _ پروا اومدی؟ بی‌جون نالیدم: _ گشنه‌م نیست!   اما صدای قار و قور شکمم یچیز دیگه نشون می‌داد و این صدای ضعیفم قطعاً تا آشپزخونه نمی‌رسید.…
رمان اوج لذت

رمان اوج لذت پارت ۱۲۶ 4.2 (141)

۴ دیدگاه
    راست می‌گفت. چهره‌ش داد می‌زد چقدر بهم نیاز داره. چشم‌هاش قرمز و خمار بود و سینه‌ش انگار کوره‌ای از آتیش بود.   دستش از زیرِ دامن اون لباس…
رمان اوج لذت

رمان اوج لذت پارت 125 4.3 (180)

۳ دیدگاه
      چشم‌هام گرد شد و تند با چشم دنبالش گشتم. خدایا این تاوان کدوم کارمه؟   حامد سرخ شده سر زیر انداخت و دستی پشت گردنش کشید. _…

رمان اوج لذت پارت ۱۲۴ 4.5 (117)

۴ دیدگاه
      _ پروا دیوونه‌ای تو؟ الان منطقت گل کرده؟ می‌دونی هوا که کاملاً تاریک شه هر جک و جونوری اینجا پیداش میشه و هوا هم سرد میشه؟ از…

رمان اوج لذت پارت ۱۲۱ 4.3 (124)

۴ دیدگاه
      بعد تموم شدن همبرگر و چیزبرگر و مرغ سوخاریو سیب زمینیم، پیتزا و کیسه های تنقلات رو برداشتم _ بریم فیلمممم ببینیمممم…   _ یه لحظه وایسا.…

رمان اوج لذت پارت ۱۱۹ 4.4 (111)

۱ دیدگاه
        تمام این مدت من حواسم به حامد بود و توی دلم قربون صدقه‌ی حرفاش و خنده‌هاش میرفتم ولی تا چشمش میفتاد بهم نگاهمو میدزدیم و خودمو…

رمان اوج لذت پارت ۱۱۷ 4.5 (104)

۲ دیدگاه
    با صدای مامان پتو رو بیشتر کشیدم رو سرم و دستامو گذاشتم رو گوشم. _پروا، مادر ازون غار بیا بیرون یه نفس بگیر یه هفتس ازون اتاق نیومدی…

رمان اوج لذت پارت ۱۱۶ 4.2 (111)

۱ دیدگاه
      بی‌توجه بهش خم شدم و پیش‌دستی میوه رو گذاشتم رو میز و زیر لب جوری که بشنوه و مثلا بیخیالم لب زدم _این تلویزیون هم یه برنامه‌ی…