رمان ترنم پارت 35

۸ دیدگاه
  بازم پریدم و گفتم – دیگه اما و آخه نداره. اون یه طرط گذاشته منم گفتم اوکی. تو هم همکاری کن دیگه مسئله ای پیش … با صدای شاکی…

رمان ترنم پارت 34

۱۹ دیدگاه
  رو تخت به پهلو لم داده بود و نگاهش روتنم چرخید. کم کم رسید به صورتم و باهام چشم تو چشم شد. لبخند رضایتی رو لبش بود که خاطرات…

رمان ترنم پارت 33

۲۳ دیدگاه
  انگار میخواست از سینه ام جدا شه. با ترمز امیر متوجه شدم رسیدیم. نفس عمیق کشیدمو چشم هامو بازکردم امیر نگاهی بهم انداخت و گفت – نخیر … نمیخوای…

رمان ترنم پارت 32

۷ دیدگاه
بمونم اینجا یا برم واحد خودم نمیتونستم ترنم تنها بذارم دکمه های بالا پیراهنمو باز کردمو به سمت پذیرایی رفتم … ترنم :::::::::: به سختی چشمام باز شد. انقدر ورم…

رمان ترنم پارت 31

۷ دیدگاه
  بهار گفت – میخوای بیام باهات – نه … مرسی … فقط لباس ترنمو بیار اینو گفتمو به سمت در رفتم ترنمو نشوندم رو صندلی جلو شالشو بهار براش…

رمان ترنم پارت 30

۹ دیدگاه
  بابامو که تا حدودی شناختی … الانم که علاقه اش با خودت دستت اومده … دیگه با این شرط و شروط و رسم … اوضاع از اینم بدتر میشه…

رمان ترنم پارت 29

۱۵ دیدگاه
  نفس عمیق کشیدم و سعی کردم صورتمو از این استرس و عصبانیت پاک کنم. اما یه صدایی درونم میگفت بیخیال شو ترنم. همه چی رو ول کن برو خونه…

رمان ترنم پارت 28

۶ دیدگاه
  اما چیزی که بدتر از اون بود … سرخی رو صورتش بود … جای یه کشیده صنگین رو صورت ترنم بود … نفسمو با حرص بیرون دادمو درو کنار…

رمان ترنم پارت 27

۱ دیدگاه
  من نیاد که دیدم 3 تا مسیج ازش دارم . اولی نوشته بود فقط سلام دومی صبح بخیر سومی چه خبر ناخداگاه لبخند زدمو شماره اش رو گرفتم تا…
رمان دلبر استاد

رمان ترنم پارت 26

۱۳ دیدگاه
  متعجب خیره بودم بهش. من واقعا راجب امیر هیچی نمیدونم . با این شرایط جواب بله دادم ! انگار هر لحظه که میگذشت تردیدم بیشتر میشد . امیر نیم…

رمان ترنم پارت 25

۲ دیدگاه
نذاشتم ادامه بده و سریع گفتم – نه … – چرا ؟ نگاهمو ازش گرفتمو گفتم – از صیغه بدم میاد مکث کردو با این مکثش باعث شد سرمو بلند…

رمان ترنم پارت 24

۲ دیدگاه
هرچی میگفتم خودم میرفتم زیر سوال امیر گفت – وقتی کنار منی خودت میشی بدون مرز هایی که همیشه دور خودت میکشی … حرفش درست بود اما نمیخواستم قبول کنم…

رمان ترنم پارت 23

۲ دیدگاه
  چقدر شده ؟ قیمتو گفتو با دستای لرزون کارتمو پیدا کردم . کارت کشیدمو سریع غذارو گذاشتم داخل تا همراه همین پسر با آسانسور برم پائین . قلبم تو…

رمان ترنم پارت 22

۳ دیدگاه
  دوست داری برم ؟ دوباره این مغز لعنتی کار نمیکرد . چرا وقتی لازمش داشتم غیر فعال بود امیر رو به روم استادو گفت – رفته بودم سرویس ……

رمان ترنم پارت 21

۱۱ دیدگاه
  همین امشب باید تکلیفمون روشن میشد … هم بحثمون … هم حالی که الان توش بودم … بعد از بحثی که خونه ملک حسان داشتم دیگه خیلی وقت برام…