رمان ترنم پارت 354 سال پیش۸ دیدگاه بازم پریدم و گفتم – دیگه اما و آخه نداره. اون یه طرط گذاشته منم گفتم اوکی. تو هم همکاری کن دیگه مسئله ای پیش … با صدای شاکی…
رمان ترنم پارت 344 سال پیش۱۹ دیدگاه رو تخت به پهلو لم داده بود و نگاهش روتنم چرخید. کم کم رسید به صورتم و باهام چشم تو چشم شد. لبخند رضایتی رو لبش بود که خاطرات…
رمان ترنم پارت 334 سال پیش۲۳ دیدگاه انگار میخواست از سینه ام جدا شه. با ترمز امیر متوجه شدم رسیدیم. نفس عمیق کشیدمو چشم هامو بازکردم امیر نگاهی بهم انداخت و گفت – نخیر … نمیخوای…
رمان ترنم پارت 324 سال پیش۷ دیدگاهبمونم اینجا یا برم واحد خودم نمیتونستم ترنم تنها بذارم دکمه های بالا پیراهنمو باز کردمو به سمت پذیرایی رفتم … ترنم :::::::::: به سختی چشمام باز شد. انقدر ورم…
رمان ترنم پارت 314 سال پیش۷ دیدگاه بهار گفت – میخوای بیام باهات – نه … مرسی … فقط لباس ترنمو بیار اینو گفتمو به سمت در رفتم ترنمو نشوندم رو صندلی جلو شالشو بهار براش…
رمان ترنم پارت 304 سال پیش۹ دیدگاه بابامو که تا حدودی شناختی … الانم که علاقه اش با خودت دستت اومده … دیگه با این شرط و شروط و رسم … اوضاع از اینم بدتر میشه…
رمان ترنم پارت 294 سال پیش۱۵ دیدگاه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم صورتمو از این استرس و عصبانیت پاک کنم. اما یه صدایی درونم میگفت بیخیال شو ترنم. همه چی رو ول کن برو خونه…
رمان ترنم پارت 284 سال پیش۶ دیدگاه اما چیزی که بدتر از اون بود … سرخی رو صورتش بود … جای یه کشیده صنگین رو صورت ترنم بود … نفسمو با حرص بیرون دادمو درو کنار…
رمان ترنم پارت 274 سال پیش۱ دیدگاه من نیاد که دیدم 3 تا مسیج ازش دارم . اولی نوشته بود فقط سلام دومی صبح بخیر سومی چه خبر ناخداگاه لبخند زدمو شماره اش رو گرفتم تا…
رمان ترنم پارت 264 سال پیش۱۳ دیدگاه متعجب خیره بودم بهش. من واقعا راجب امیر هیچی نمیدونم . با این شرایط جواب بله دادم ! انگار هر لحظه که میگذشت تردیدم بیشتر میشد . امیر نیم…
رمان ترنم پارت 254 سال پیش۲ دیدگاهنذاشتم ادامه بده و سریع گفتم – نه … – چرا ؟ نگاهمو ازش گرفتمو گفتم – از صیغه بدم میاد مکث کردو با این مکثش باعث شد سرمو بلند…
رمان ترنم پارت 245 سال پیش۲ دیدگاههرچی میگفتم خودم میرفتم زیر سوال امیر گفت – وقتی کنار منی خودت میشی بدون مرز هایی که همیشه دور خودت میکشی … حرفش درست بود اما نمیخواستم قبول کنم…
رمان ترنم پارت 235 سال پیش۲ دیدگاه چقدر شده ؟ قیمتو گفتو با دستای لرزون کارتمو پیدا کردم . کارت کشیدمو سریع غذارو گذاشتم داخل تا همراه همین پسر با آسانسور برم پائین . قلبم تو…
رمان ترنم پارت 225 سال پیش۳ دیدگاه دوست داری برم ؟ دوباره این مغز لعنتی کار نمیکرد . چرا وقتی لازمش داشتم غیر فعال بود امیر رو به روم استادو گفت – رفته بودم سرویس ……
رمان ترنم پارت 215 سال پیش۱۱ دیدگاه همین امشب باید تکلیفمون روشن میشد … هم بحثمون … هم حالی که الان توش بودم … بعد از بحثی که خونه ملک حسان داشتم دیگه خیلی وقت برام…