رمان خانم معلم پارت 14719 ساعت پیش۶ دیدگاه دلارا هرگز دوباره آزاد نمیشد. اون توی قفس من بود و در رو باز نمیکردم. دخترک کلید بود. کلید خوشبختیم. مخالفتش رو شاید باید پای نازش میذاشتم اما اون…
رمان خانم معلم پارت 1463 روز پیش۷ دیدگاه چی بهش میگفتم وقتی خودم بهش تجاوز کرده بودم. به کدوم قاضی شکایت میبردم وقتی خودم اولین متهم بودم. چه جوابی بهش میدادم. چی میگفتم که اروم…
رمان خانم معلم پارت 1451 هفته پیش۶ دیدگاه بعضش که ترکید میخواستم بگم تمومش کنه،پشیمون بودم از سوالم. انگار تبش هر لحظه تند تر میشد و حرارت تنش بالاتر میرفت. ولی یبار برای همیشه باید…
رمان خانم معلم پارت 1442 هفته پیش۲ دیدگاه حالا مصمم تر شده بودم که درموردش بدونم، باید دخترک رو آروم و با حوصله کشف میکردم. چونه ش رو توی مشتم گرفتم و سرش رو…
رمان خانم معلم پارت 1433 هفته پیش۲ دیدگاه تک خنده ای که کرد پر از حرص و ناباوری بود. انگار عجیب ترین سوال عمرش رو پرسیدم و اون نمیتونست تحلیل کنه.…
رمان خانم معلم پارت 1423 هفته پیش۴ دیدگاه روبروش وایسادم و از بالا بهش نگاه کردم. دلم میرفت برای اون تیله هایی که دو دو میزد. برای بوی تنش،برای یه بار بوسیدنش. دستام رو کنار سرش…
رمان خانم معلم پارت 1414 هفته پیش۱ دیدگاه توی اون هیاهو فکرم درگیر دو تا آدم توی حیاط بود. قبل از اینکه وارد خونه بشیم لادن حرکت عجیبی انجام داد،میون راه رفیقش رو ول کرده و…
رمان خانم معلم پارت 1401 ماه پیش۳ دیدگاه خودش از اون سمت دیوار پایین پرید و منم دقیقا از همون جای پاها بالا رفتم و توی حیاط پریدم. زن هرمز خان تو همچون خونه ای زندگی میکرد…
رمان خانم معلم پارت 1391 ماه پیش افرادم نه تنها اطراف خونه ی کدخدا بلکه تمام روستا رو زیر نظر داشتن. اینبار به مردی که از پشت و توی تاریکی خنجر زده…
رمان خانم معلم پارت 1372 ماه پیش۳ دیدگاه آهنگ کوردی با ریتم آرومی شروع شده و همه به طور منظم کنار هم میرقصیدن. عروس و داماد هم توی مرکز دایره بودن. باربد سر خم کرد…
رمان خانم معلم پارت 1362 ماه پیش۱ دیدگاه ثانیه به ثانیه ی اون عروسی برام مثل یه عذاب بزرگ میگذشت.برای رسیدن و تنها شدن با دلارا حاضر بودم هر کاری کنم. احساس…
رمان خانم معلم پارت 1352 ماه پیش۵ دیدگاه دنبال بلوا و بی آبرویی نبودم،دلارا زنم بود و نمیخواستم کسی بفهمه خونبس عمارتم شده. خودم بدترین بلاها رو سرش آورده بودم اما گردن کسی رو که…
رمان خانم معلم پارت 1342 ماه پیش۴ دیدگاه برای اینکه ترس رو توی اون دو تا تیله سبز ببینم حاضر بودم تمام داراییم رو بدم. تا همین چند ساعت پیش ارزو میکردم به…
رمان خانم معلم پارت 1332 ماه پیش۴ دیدگاه مغزم شروع کرده بود به مقاومت و حسی رو که داشتم رو انکار میکرد. اما قلبم… زبون نفهم بود،میگفت مقاومت نکن مرد. تو دیوونه ی اون دختر شدی.…
رمان خانم معلم پارت 1322 ماه پیش۵ دیدگاه باربد عرق روی پیشونیش رو پاک کرد و گفت: -راستش، امشب برام شب مهمیه میخوام ازش خاستگاری کنم دعا کن قبول کنه لیوان نوشیدنی رو…