رمان دلبر استاد پارت 72

رمان دلبر استاد پارت 72 4.1 (27)

۱۰ دیدگاه
    #شاهرخ از شدت حرص دستم مشت شده بود… کثافت عوضی به دلبر پیام داده بود و میخواست بکشونتش رستوران! تو سکوت داشتم خودخوری میکردم که فرهاد پرسید: _چیشده؟…
رمان دلبر استاد پارت 69

رمان دلبر استاد پارت 69 4.5 (24)

۷ دیدگاه
  انقدر غرق بازی بودن که حتی متوجه حضورمون نشدن و بالاخره با لگدی که یلدا به پای عماد زد فهمیدن دوتا موجود زنده یه ربعه که زل زدن بهشون!…
رمان دلبر استاد پارت 68

رمان دلبر استاد پارت 68 4.4 (24)

۴ دیدگاه
  آخر شب بود که برگشتیم، هرچی من و شاهرخ له و خسته بودیم مامان مهین پرانرژی بود انقدر پر انرژی که نشسته بود جلو تلویزیون و همزمان با دیدن…
رمان دلبر استاد پارت 66

رمان دلبر استاد پارت 66 4.3 (24)

۶ دیدگاه
  احساس سیری که کردم دستی رو شکمم کشیدم: _میتونیم بریم بقیه خونه رو ببینیم دیگه حرفی واسه گفتن نداشت که جلو جلو راه افتاد و جلوی پله ها وایساد:…
رمان دلبر استاد پارت 65

رمان دلبر استاد پارت 65 4.9 (22)

۱۷ دیدگاه
  خندیدم و راه افتادنش به سمت بیرون مهلت حرف دیگه ای و نداد همینطور که میرفتیم پایین آروم گفت: _حواست باشه فعلا هیچکس تو این خونه نباید بفهمه که…
رمان دلبر استاد پارت 63

رمان دلبر استاد پارت 63 4.4 (33)

۱۵ دیدگاه
  با خنده ادامه داد: _یه وقتم این توله سگت یه چیزیش میشه من میمونم و هند جگرخوار شاهرخ توتونچی! حرفاش حسابی به خنده انداخته بودم که با مشت کوبیدم…
رمان دلبر استاد پارت 60

رمان دلبر استاد پارت 60 4.3 (29)

۲۸ دیدگاه
  و راه افتاد سمت در که با صدای تقریبا بلندی گفتم: _هرکاری میخوای بکنی بکن فقط قبلش یادت باشه که کم میتونم زنگ بزنم به… چرخید سمتم: _مهلت صیغه…
رمان دلبر استاد پارت 59

رمان دلبر استاد پارت 59 4.3 (26)

۹ دیدگاه
  چپ چپ نگاهم کرد: _یه جوری میگی انگار من نگهبان اون قصر بودم و تو هفته ای یهبار میومدی دیدنم و ضایع برمیگشتی! با یادآوری اینکه چند بار به…