رمان رسم دل پارت ۵2 سال پیشبدون دیدگاه همون خانم لاکچری و لیدر جمع بود لبخندی در جوابش زدم و گفتم: -بله بفرمایید در خدمتم. دستش رو دراز کرد و گفت: -آریایی هستم. پروانهی آریایی،…
رمان رسم دل پارت ۴2 سال پیشبدون دیدگاه مهشید چشمهاش رو محکم روی هم گذاشت و باز کرد، از دست حرف و کارهای من و خانوادهام متعجب بود. -باشه حالا عجب دل پری داری.…
رمان رسم دل پارت ۳2 سال پیشبدون دیدگاه -پری بانو فعلا راجع به این مسئله پیش سارا هیچ حرفی نمیزنی. باید اول فکر کنم و بعد خودم آروم آروم بهش میگم. باشه؟ وقتی دید سکوتم…
رمان رسم دل پارت ۲2 سال پیشبدون دیدگاه خداحافظی کردم و بی هدف تو خیابون راه افتادم. ذهنم درگیر بود. توی دو راهی بدی گیر کرده بودم. از یه طرف شرایطش خوب بود، از طرفی…
رمان رسم دل پارت ۱2 سال پیشبدون دیدگاه 🌾🌾خلاصه: زندگی زن و شوهری عاشق به اسم کیاوش و سارا که بچه دار نمیشن و بخاطر یک سری دلایل پای دختری جوان به اسم شیدا که از…