رمان رسم دل پارت ۵

بدون دیدگاه
      همون خانم لاکچری و لیدر جمع بود لبخندی در جوابش زدم و گفتم: -بله بفرمایید در خدمتم. دستش رو دراز کرد و گفت: -آریایی هستم. پروانه‌ی آریایی،…

رمان رسم دل پارت ۴

بدون دیدگاه
        مهشید چشم‌هاش رو محکم روی هم گذاشت و باز کرد، از دست حرف و کارهای من و خانواده‌ام متعجب بود. -باشه حالا عجب دل پری داری.…

رمان رسم دل پارت ۳

بدون دیدگاه
    -پری بانو فعلا راجع به این مسئله پیش سارا هیچ حرفی نمی‌زنی. باید اول فکر کنم و بعد خودم آروم آروم بهش می‌گم. باشه؟   وقتی دید سکوتم…

رمان رسم دل پارت ۲

بدون دیدگاه
      خداحافظی کردم و بی هدف تو خیابون راه افتادم. ذهنم درگیر بود. توی دو راهی بدی گیر کرده بودم. از یه طرف شرایطش خوب بود، از طرفی…

رمان رسم دل پارت ۱

بدون دیدگاه
    🌾🌾خلاصه: زندگی زن و شوهری عاشق به اسم کیاوش و سارا که بچه دار نمیشن و بخاطر یک سری دلایل پای دختری جوان به اسم شیدا که از…