رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۰

بدون دیدگاه
    کیاوش یه کم خودش رو کنترل کرد و به زور لبخندی به خاله‌اش زد و گفت:   -سلام خاله جان خوش اومدین. ممنونم لطف دارید. تا ببینیم خدا…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۹

بدون دیدگاه
  پریسا پشت چشمی نازک کرد و از این که یه جای کار خواهر و عروسشون می‌لنگید به فکر فرو رفت. خیلی دلش می‌خواست سر از کارشون در بیاره. کلی…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۸

بدون دیدگاه
      با اشاره دست اکرم خانم از جا بلند شد و در حالی که دستش جلوی دهنش بود به سمت سرویس بهداشتی پا تند کرد. اکرم خانم پشت…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۷

بدون دیدگاه
  پری بانو کمی صداش رو پایین‌تر آورد و سر خم کرد طرف خواهرش و گفت:   -یه دختر تنها و بی‌کسه. برای این که بهش کمک کنیم آوردیمش طبقه‌ی…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۶

بدون دیدگاه
    خودش هم به حرفش خندید و رو کرد سمت سارا و چشم‌هاش رو چپ کرد و گفت:   -ببین بچه‌مون این شکلی می‌شه. قشنگه؟   هر دو زدن…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۵

بدون دیدگاه
        سارا که از نوازش‌های کیاوش خوشش اومده بود با لبخندی که روی لب داشت چشم بسته سکوت کرده بود و خودش رو به دست کیاوش سپرده…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۴

بدون دیدگاه
  سوم شخص   سارا لبخندی زد و مقداری از چایش رو خورد و گفت:   -باشه تو بردی آقای زرنگ فردا میریم توچال.   کیاوش که دید سارا سر…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۳

بدون دیدگاه
  تا جمله‌ام تموم شد مهشید سیخونکی بهم زد و آروم گفت:   -چرا جمع می‌بندی من که نمی‌خوام پیاده بشم. کلی تا خوابگاه راه دارم هنوز.   گوشه‌ی پالتوش…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۲

بدون دیدگاه
    مهشید که بدتر از من غافلگیر شده بود با تعجب شونه‌ای بالا انداخت و گفت:   -نمی‌دونم. با منه یا با تو؟   وقتی دید این قدر آماتور…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۱

بدون دیدگاه
    با تعجب پله‌ها رو پایین رفت و نگاهی روی میز غذاخوری انداخت. یه بشقاب و فنجون خالی و یه کیک خیس نصفه روی میز بود. با تعجب داشت…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۰۰

بدون دیدگاه
        اکرم خانم با ذوق و لبخند خاصی جلو رفت و گفت:   -نه از بیرون نخریدم. کار شیدا خانمه ماشاءالله برای خودش هنرمندیه و از هر…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۹۹

بدون دیدگاه
    مهشید تا عصر تمام سعیش رو کرد تا شیدا رو سر حال بیاره و تا حدودی هم موفق شده بود. عصر باید می‌رفت استخر با هم آماده شدن…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۹۸

بدون دیدگاه
    مهشید ابرویی بالا انداخت و با لبخند شیطنت آمیزی گفت:   -عه طرفداری هم کرده ازت؟ عین کوه پشتت وایستاده؟ عجب بابا عجب چه مرد خیر خواهی! اون…
رمان انرمال

رسم دل پارت ۹۷

بدون دیدگاه
  شیدا که ذوق بچگانه‌ی کیاوش رو دید. خنده‌ای کرد و گفت:   -بله معلومه که بلدم. تقریبا تمام کیک و شیرینی‌ها رو درست کردنشون رو بلدم.   کیاوش ابرویی…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۹۶

بدون دیدگاه
      شیدا تمام قضیه و اتفاقات جشن رو برای مهشید تعریف کرد. مهشید از رفتار کیاوش به وجد اومده بود و کلی خوشحال بود. به شیدا اصرار کرد…