رمان شیطان یاغی

رمان شیطان یاغی پارت 136 4.5 (58)

۱ دیدگاه
  پاشا عکس العملی نشان نداد… بابک چشم باریک کرد… – نگو که خودت واردشون کردی…؟! پاشا سیگار دیگری آتش زد و کنج لبش گذاشت… این روزها زیاد سیگار می…
رمان شیطان یاغی

رمان شیطان یاغی پارت 132 4.3 (97)

۳ دیدگاه
    ملیحه لب گزید… -برات نامه گذاشتم اما مثل اینکه اون نامه هیچ وقت به دستت نرسید…!!! اسفندیار نفسش را سخت بیرون داد. روزهای سیاه گذشته قرار نبود هیچ…
رمان شیطان یاغی

رمان شیطان یاغی پارت 131 4.5 (86)

۱ دیدگاه
  هجوم خون را توی صورتم حس کردم. درست بود که دیگر مانند قبل خجالت نمی کشیدم اما اشاره مستقیمش به دیشب باعث شد تیره کمرم به عرق بنشیند و…