طاهاپسرلیلاوالبرزوپسرعموآیداکه دوسال ازآیدابرزگتربودومهندسی برق می خوانددلیلاهیچ وقت دوست نداشت طاهابه آیدانزدیک شود لیلافکرمی کردآیدامانندمادرش است مهناز…مهنازمادرآیدابعدازبه دنیاآمدن آیدابرای زندگی به ترکیه می رودوآیداوپدرش راترک می کندالوندبه کمک خواهرش میناآیدارابزرگ کردند…ولی…
برگردم؟باورنمی کنم در این برهوت من و آتنارا تنها گذاشته باشد. من هیچ دخترش چه؟به طرف آشپزخانه می روم پروژه را که از دست دادم حالاحالا نمی خواستم برگردم گوشی…
رمان ورطه دل نویسنده:وارش(آرمیتا.ا) Part1 به نام توکه دلارام دلی من تاریخ آن شبی راکه ازعمق وجودگریستم دقیق به خاطرسپرده ام نه برای آن شب بلکه برای آن صبح…