رمان بوی نارنگی پارت ۲۴

بدون دیدگاه
    – اون همنشین پرروی بیشرفت کجاست که تو رو بدتر از قبل انداخته به جون من؟ شوهرت ندادیم هر روز هر روز باز اینجا باشی! مگه خونه ندارید؟…

رمان بوی نارنگی پارت۲۳

بدون دیدگاه
      آهی کشید – حرصی گفت “خواهرت مالی نیست فرزاد خل شده! میخوام بری که ببینم مادر و خواهرت مثل من و مادرم کسی رو ندارن” گفتم چاییدی..…

رمان بوی نارنگی پارت۲۱

بدون دیدگاه
    ملتمس گفت – خب فقط امروزو بهم مرخصی بدین؟   نگاهش به من بود که در سکوت سر بالا انداخته ابرو بالا دادم دیوانگی‌ام را فهمید کفری اما…

رمان بوی نارنگی پارت ۲۰

بدون دیدگاه
    دوباره عقب رفتم سینه‌ام از یادآوری آنطور جا خالی دادن و فرارش میسوخت وقتی زمانی که به پشتیبانی‌اش نیاز داشتم ترسیده گریخت   دوباره جلو آمد – ملی…

رمان ربوی نارنگی پارت ۱۹

بدون دیدگاه
    (#ملیـــح)   بیشتر از نیم ساعت بود که رفته بود اما حتی از جایم تکان نخورده بودم!   فکرم مشغول رفتارش بود وقتی جسارت کرده تمام رویم را…

رمان بوی نارنگی پارت ۱۷

بدون دیدگاه
      دیشب که با آن حال، ضایع شده و نگران برای امروز از اینجا رفته تقریبا از اتاقش با آن نگاه خندان گریختم میدانستم امروز بدتر از دیروز…

رمان بوی نارنگی پارت ۱۵

بدون دیدگاه
    دستی روی صورتم نشسته سرم را بالا کشید! نصیبه روبرویم نشسته نگران نگاهم میکرد هراسان از چیزی که شنیدم و حتی ممکن بود تنها برای آزار من باشد…

رمان بوی نارنگی پارت ۱۳

بدون دیدگاه
  گیج نگاهش کردم! خودکاری به سمتم گرفته قرارداد را دوباره گوشه‌ی میز گذاشت   با اضطرابی که بعد از اتمام تحصیل وقتی خواستم رسما و تنهایی وارد اجتماع شوم…

رمان بوی نارنگی پارت 12

بدون دیدگاه
    به در چسبیده دستم روی دستگیره نشست نفسم حبس شده قلبم از جا کنده شـد با این وضعیتم خدا رو شکر قفلش کرده بودم   جواب که ندادم…

رمان بوی نارنگی پارت11

بدون دیدگاه
    فشاری به لبهایم آوردم اما هنوز زبان باز نکرده بودم که نصیبه با اخمی تند جدی گفت   – به جون طاهرم نری اینبار خودم میرم بهش میگم…

رمان بوی نارنگی پارت ۱۰

بدون دیدگاه
    – سوتفاهم بود! نمیدونم بگم فایده‌ای داره یا نه! میفهمی یا نه؟ ولی باید بگم!…   دمی گرفتم – فقط سوتفاهم بود.. حالم بد بود و اون.. جای…