رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۹

بدون دیدگاه
      خانم جلیلی دست انداخت زیر چونه‌ام و سرم رو بالا اورد و گفت: -یا اسم اون دوستت رو می‌گی یا پای خودت گیره و می‌فهمم این مال…

رسم دل پارت ۱۸

بدون دیدگاه
        بالاخره این دو ساعت کذایی و پر استرس تموم شد. زنگ خورد و بچه‌ها به حیاط رفتن. من هم داشتم این پا و اون پا می‌کردم…

رمان رسم دل پارت ۱۷

بدون دیدگاه
      – اگه لطف کنی سر و سینه‌ات رو از جلوی چشم و دهن من جمع کنی؛ بیشتر ممنونت می‌شم. همه دارن این وضعیت افتضاح رو نگاه می‌کنن.…

رمان رسم دل پارت ۱۶

۳ دیدگاه
    با شنیدم جمله‌ی آخر پری بانو؛ که حکم تیر خلاص رو داشت عین اسپند روی آتیش از جا پرید. صورتش سرخ شده بود. با حرص داشت هوا رو…

رمان رسم دل پارت ۱۵

بدون دیدگاه
    گوشیم دستم بود و هزار بار انگشتم به سمت اسم مهشید می‌رفت تا باهاش تماس بگیرم و بهش بگم بیاد دنبالم، ولی بعدش پشیمون می‌شدم. نمی‌دونستم چی باید…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۴

بدون دیدگاه
        خنده‌ای کردم و از سر رضایت روی گونه‌اش ماچ محکمی کاشتم که رد رژم روی گونه‌اش جا موند. حرصی شد و با دستمال مرطوب گونه‌اش رو…

رسم دل پارت ۱۳

بدون دیدگاه
    آروم جوری که مهشید صدام رو نشنوه تماس رو وصل کردم و جواب دادم.   – سلام پری جون شبتون بخیر. حالتون خوبه؟ یاد ما افتادید! واقعا از…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۲

بدون دیدگاه
      کیاوش مضطرب و نگران داشت طول و عرض اتاق رو طی می‌کرد. دیگه طاقت نیاورد و ضربه‌ای به در دستشویی زد.   -سارا؟ چی شد؟ چقدر طولش…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱

بدون دیدگاه
      بالاخره تونستم حرف آخرم رو بزنم و یه نفس راحت بکشم. گفتنش برای خیلی سخت بود. منتظر بودم تا عکس العمل پری جون رو بشنوم. سکوتش پشت…

رمان رسم دل پارت ۱۰

بدون دیدگاه
    حسابی خسته بودم و ذهنم درگیر بود ولی مطمئن بودم مهشید تا ته قضیه رو در نمی‌اورد دست از سرم برنمی‌داشت. بی هیچ حرفی فقط سلام دادم و…

رمان رسم دل پارت ۹

بدون دیدگاه
        زیر لب تشکری کردم و با تکون دادن سرم گفتم: «باشه، حتما.»   کلافه بودم اصلا حوصله‌ی این همه انتظار کشیدن رو نداشتم. ذوق داشتم برای…

رمان رسم دل پارت ۸

بدون دیدگاه
    پری بانو که حسابی خوشش اومده بود با ذوق و اشتیاق پرسید:   -خب حالا چند تا خواهر و برادر داری؟ شغل بابات چیه؟ اول مکثی کردم و…

رمان رسم دل پارت ۷

بدون دیدگاه
    اخم‌های کیاوش توی هم رفت و گره دست‌هاش رو باز کرد و سارا رو به سمت خودش چرخوند. و کلافه گفت: – غلط کردن بخوان به اندام سفید…

رمان رسم دل پارت ۶

بدون دیدگاه
        پری که از طرفداری کیاوش حسابی عصبی شده بود، دندون‌هاش رو بهم سایید و گفت:   -مگه زن تو به عقاید من احترام می‌ذاره؟! که من…