رمان گل گازانیا پارت ۷8 ماه پیش۱ دیدگاه #پارتبیستوسه غزل جوابی نداد و فرید بعد از یک ربع، خانه را ترک کرد. باید تنها میماند… این تازه اول تنها ماندن هایش بود! …
رمان گل گازانیا پارت ۶8 ماه پیشبدون دیدگاه #پارتبیست به دنبال این حرف، صدای پاشنه های کفشش دوباره بلند شد و به دقیقه نرسیده، در بسته شد. غزل سریع به اتاق خودشان رفت. ساک…
رمان گل گازانیا پارت ۵8 ماه پیش۲ دیدگاه #پارتپانزده غزل به بهناز خانم سلام داده و روی یکی از صندلی ها نشست. فرید با عصبانیت کنارش نشست و نیم رخش را نگاه کرد. – زحمت…
رمان گل گازانیا پارت ۴8 ماه پیش۷ دیدگاه #پارتدوازده با شرم زمزمه کرد. – میشه اجازه بدید که من بخوابم؟ فرید سری چپ و راست کرد و در صورتش فوت کرد. – یه چیز دیگه…
رمان گل گازانیا پارت۳8 ماه پیش۱ دیدگاه #پارتنه صدایِ حاج مولایی با خشم در خانه طنین انداخت. فرید سکوت کرده و با کلافگی به پدرش خیره شد که عصا زنان جلو آمد. –…
رمان گل گازانیا پارت ۲8 ماه پیش۵ دیدگاهگُـــلـــِ گــازانـــ🍃ـــیـــا: #پارتپنج بهناز خانم چشمهایش را با نگرانی درشت کرد. – پسرهی دیوونه فکر کردی نشنیدم صدای دختری که پیشش بودی رو؟ من واسه کسی ناراحت و…
رمان گل گازانیا پارت ۱8 ماه پیش۴ دیدگاه #پارتیک •°فصل اول: در تاریکیِ مطلق…•° ٫٫پنجم فروردین ماه٫٫ چشمهایش روی صورت رنگ پریده و گریان کودکش چرخید. – یه زنِ غریبه بیاد بالا…