رمان سایه پرستو پارت ۸۶

بدون دیدگاه
واقعاً هفته ای یه کتاب میخونی چقدر پول بالای کتاب میدی؟ چقدم باید کتاب داشته باشی!   آرنگ: همه رو نمیخرم از کتابخونه دانشگاه امانت می‌گیرم اما یه سری کتاب…

رمان سایه پرستو پارت ۸۵

بدون دیدگاه
  پناه اخماشو توی هم کشید، با همین جملاتم تمام هیجانش فروکش کرد   پناه: به نفعت هست خودت شنبه با من بیای بریم ورامین از گلخونه گلارو بخریم توهم…

رمان سایه پرستو پارت ۸۴

بدون دیدگاه
پناه با دوتا دستاش آروم زد رو میز و گفت   پناه: داداشیا و آبجیا وارد چالش شدیم من و ولگا غذا میپزیم همون قورمه سبزی رو هم میپزیم…  …

رمان سایه پرستو پارت ۸۳

بدون دیدگاه
زیرانداز و دست پناه دادم   – من میرم تو تراس کار داشتی صدام کن، شاید پگاه در نبود من کنار همجنس های خودش راحتر باشه…   پناه بی توجه…

رمان سایه پرستو پارت ۸۲

بدون دیدگاه
    وراجی کردن دیگران همیشه هم بد نیست، درست مثل همین الان که ولگا ۴-۵ تا سوتی توی همین دو دقیقه صحبتش داد   قبل از اینکه پناه بخواد…