رمان سایه پرستو پارت۱۳۱

بدون دیدگاه
  خنديدم – نه آقا بايد رضايت دو طرفه باشه من ميخوام شادیهای زندگی و با تو تجربه کنم. آرنگ ازم جدا شد اما همچنان نگاهم میکرد گل و سمتم…

رمان سایه پرستو پارت 130

بدون دیدگاه
پيشونی به پيشونيش چسبوندم. – ميپرستمت. مسعود زد روی شونهام مسعود: چرا ساکتی ؟ سری به نشونه تاسف تکون دادم – بين دزدان دريايی گير افتادم. مسعود با خنده گفت…

رمان سایه پرستو پارت 129

بدون دیدگاه
  – دوباره چرا؟ داروهاش که جواب داده بود… مامان: يه هفتهس نخورده از دست شما آخر من دق ميکنم. با انگشت اشاره و شصت سرمو ماساژ دادم – بهش…

رمان سایه پرستو پارت 128

بدون دیدگاه
  توی توصيف حال الانم بايد بگم سوار برگ شدم و به ابرها سفر کردم سبک شاد از اتمسفر بدون آلودگی دارم بهره ميبرم. اين صدای جان بخش پناه بود…

رمان سایه پرستو پارت 127

بدون دیدگاه
  با حالت طلبکار چشمامو باز کردم که ديدم توی جاده نيستيم، يا منو آرنگ مرديم و باهم اومديم بهشت يا اينجا يه تيکه از بهشته… مه، دشت سرسبز، رودخونه،…

رمان سایه پرستو پارت 126

بدون دیدگاه
  جلوی عمه عادله عقل حکم میکرد بحث نکنی اما انگار طاهره خانم هنوز به اين نتيجه نرسيده بود عمه عادله: نه تروخدا بيا و کولی بازی دربيار با ِ…

رمان سایه پرستو پارت 125

بدون دیدگاه
  – آرنگ سخت نگير من شلوار قد ۹۰ دارم اونا هم يه وجب پاهام معلومه، خودت ميدونی من قد بلندم پس لباس بلند پيدا کردن عذابه تا همين حد…

رمان سایه پرستو پارت 124

بدون دیدگاه
  – بد نيستم گوشیمو درآوردم بلوتوث و وصل کردم و بعد آهنگ ماليمی پلی کردم، آرنگ میدونست من توی ماشين باشم ضبط مال خودمه… به همين روند ادامه دادم…

رمان سایه پرستو پارت 123

بدون دیدگاه
  بالاخره مهمون که از راه دور بياد شب بايد يه جا بخوابه يا اينکه هتل بگيريد شب هتل بخوابن… برای ۴۵۵ نفر هتل بگيريم؟ با چه منطقی اين حرفارو…

رمان سایه پرستو پارت 122

بدون دیدگاه
  متين دستاشو توی هم قفل کرد متين: نه دختر چرا گيج ميزنی، شرايط ضمن عقد… – مهريه و اينا؟ متين: نه حق طالق، حق خروج از کشور، حق ضمانت،…

رمان سایه پرستو پارت 121

بدون دیدگاه
  حس ميکردم تمام توانش و گذاشته بود تا به من خوشبگذره… بعد از اينکه شمع و فوت کردم آرنگ که باالی سرم ايستاده بود فرق سرم و بوسيد و…

رمان سایه پرستو پارت 119

بدون دیدگاه
  نه نميشه، پناه گشنه بمونه منم اون آ دِمش نيستم که با خيال راحت بگردم خونه،پس به سمت بهترين فست فودی منطقه روندم… پناه آدم سالم خوری نبود االن…