رمان سایه پرستو پارت ۸۳

بدون دیدگاه
زیرانداز و دست پناه دادم   – من میرم تو تراس کار داشتی صدام کن، شاید پگاه در نبود من کنار همجنس های خودش راحتر باشه…   پناه بی توجه…

رمان سایه پرستو پارت ۸۲

بدون دیدگاه
    وراجی کردن دیگران همیشه هم بد نیست، درست مثل همین الان که ولگا ۴-۵ تا سوتی توی همین دو دقیقه صحبتش داد   قبل از اینکه پناه بخواد…