رمان شالوده عشق پارت326

بدون دیدگاه
      -مثل همیشه عالی بود واقعاً تو این زمینه زیادی با استعداد هستید!     برای اهورا سالار که صاحب یکی از معروف ترین برند های شیرینی پزی…

رمان شالوده عشق پارت324

۱ دیدگاه
ممنونم هم از تو و هم از…     چرخیدم و رو به گلی که با نگاهی کنجکاو دستانش را دو طرف صورتش روی پنجره گذاشته و پیشانی‌اش را هم…

رمان شالوده عشق پارت323

بدون دیدگاه
    اما چاره‌ی دیگری نداشتم. با همه‌ی وجود مطمئن بودم این بار که به سراغ رادان برود، کارش را تمام خواهد کرد و اتفاقی جبران ناپذیر میفتد! آن شب…

رمان شالوده عشق پارت322

۱ دیدگاه
      کارهای جدایی به اتمام رسیده و آخرین روزهایی بود که در خانه و پیش امیر می‌ماندم.     آرام شروع به جمع کردن لباس هایم کرده و…

رمان شالوده عشق پارت 321

بدون دیدگاه
        از گفته های رادان متوجه شده بودم پدرم مرد ثروتمندی بوده. اما بعد از مرگش مادر رادان نمی‌خواهد من هم در میراث پدرم شریک باشم و…

رمان شالوده عشق پارت 318

۳ دیدگاه
    شمیم:     پلک های خشکم را به سختی از هم فاصله دادم و با دیدنه شلوغی زیاد اتاق ذهنه پر ازخالی‌ام بیش از پیش آشفته شد.  …

رمان شالوده عشق پارت 317

بدون دیدگاه
چشمانه پرآبش از دخترک نحیفی که روی تخت خوابیده بود جدا نمیشد و زمانی که توانست بعد مدتی طولانی مشکی های شمیم را از بینه پلک های نیمه بازش ببیند،…

رمان شالوده عشق پارت 316

بدون دیدگاه
  وحشتناک عصبانی بودم. به غرورم برخورده بود. می‌خواستم انتقام بگیرم ولی بیشتر از همه دلم می‌خواست کسی که با همه‌ی وجود عاشقشم و منو دیوونه خودش کرده یه ذره……