رمان شیطان یاغی پارت ۵ 4.6 (33)1 سال پیشبدون دیدگاه چهره نریمان درهم شد. -چیکار کردی با خودت مرد…؟! پاشا از درد صورتش در هم شد. آدم توضیح دادن نبود. -باید دوباره بخیه بزنی…!…
رمان شیطان یاغی پارت۴ 4.5 (42)1 سال پیشبدون دیدگاه نتوانستم طاقت بیاورم و عق زدم. خودم را به روشویی گوشه زیر زمین رسانده و دستانم را شستم… اما هرچه بیشتر می شستم، دستانم از خون پاک نمی…
رمان شیطان یاغی پارت ۳ 4.6 (44)1 سال پیشبدون دیدگاه لبخند مهربانش میان لپ های گوشت الود و سرخش، دلم را برد… -الهی عاقبت بخیر بشی… الهی خوشبخت بشی دخترم…!!! نمکین خندیدم و بعد با…
رمان شیطان یاغی پارت ۲ 4.8 (35)1 سال پیشبدون دیدگاه -غلط کردم اقا… به خدا تهدیدم کردن… از سر تقصیر من درگذر… التماست می کنم… زن وبچه دارم… رحم کن…! گوشش پر بود از این…
رمان شیطان یاغی پارت ۱ 5 (23)1 سال پیشبدون دیدگاه از بوسیدن و بوسیده شدن لب هایش توسط زن ها بیزار بود…. زن هایی هرزه و فاحشه که فقط به درد تخت خواب و یک شب رابطه می…