رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۷۷

۱ دیدگاه
    همه که می‌نشینند، جهانگیر آرام زیر گوش سیاوش می‌پرسد:   – بابا جان… شما اینجا دقیقا چه غلطی می‌کنی؟   با لبخند به جهانگیر خیره می‌شود که حرصش…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۷۶

بدون دیدگاه
      نیش سیاوش تا بناگوش باز می‌شود. این روزها چقدر شبیه به آرش رفتار می‌کرد. سوگند راست می‌گفت. ایده آل های سیاوش هم کسی بود که کنارش خودش…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۷۵

۴ دیدگاه
  با لکنت تکرار می‌کند:   – اتاقم؟   جهانگیر نامفهوم نگاهش می‌کند. در ذهنش می گوید:   – یا خدا باز زد اون کانال… کاش جلو خانواده کاظمی آب…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال 74

بدون دیدگاه
    متعجب نگاهش می‌کند.   – چرا؟ مگه غیر از اینه؟   آرش نفسش را کلافه بیرون می‌فرستد. روبروی سیاوش می‌نشیند و انگار که می‌خواهد به یک بچه‌ی زبان…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۷۱

۱ دیدگاه
        – بشین بابا جان…   سیاوش مشکوک روبرویش می‌نشیند.   – خیر باشه جهانگیر خان.   جهانگیر با آرامش می‌گوید:   – خیره بابا…   با…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۶۹

۱ دیدگاه
    سیاوش نفسش را صدادار بیرون می‌فرستد.   – من که نفهمیدم چیشد… برسونمت؟   سوگند کیفش را برمی‌دارد.   – نه دیگه پایین هم نمی‌خواد بیای خودم می‌رم.…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۶۸

۱ دیدگاه
      ترانه هم لبخندی می‌زند و سعی می‌کند حرص سوگند رادربیاورد.   – نه عزیزم. اتفاقا تازه با آقا سیاوش شام خوردیم. فکر کنم ایشون هم سیر باشن…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۶۵

۱ دیدگاه
    از دیدار سوگند و ترانه علوی، یا در اصل شکار کردن لحظه‌ی بگو بخند سیاوش و ترانه توسط سوگند، یک هفته می‌گذرد و سوگند بالاخره تصمیم می‌گیرد دلش…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۶۴

۱ دیدگاه
    ترانه با لوندی می‌خندد و ضربه‌ای آرام به شانه‌ی سیاوش می‌کوبد.   – وای… آقا سیاوش. رو نکرده بودید شوخ تشریف دارید.   سیاوش با غیض به جای…
رمان مربای پرتقال

رمان مربای پرتقال پارت ۶۲

۱ دیدگاه
  صدای پیام موبایلش، خوددرگیری مزمنش را قطع می‌کند‌. موبایل را برمی‌دارد و با یک حالت تشنجی به پیام سوگل نگاه می‌کند.   ” سلام ما رسیدیم. چمدونامون رو تحویل…