رمان اردیبهشت پارت ۵۹

۳ دیدگاه
    قلب آرام داشت از جا کنده می شد ، هجوم اشک رو پشت پلک های داغش حس کرد . دلتنگیش برای کیمیا باز اوج گرفت … ولی نه…

رمان وارث دل پارت ۱۵

۲ دیدگاه
    کتایون نگاه بی حسی به مریم کرد اصلا ازاین زن خوشش نمی اومد. مطمئن بود الانم خودش رو به موش مردگی زده بود تا نتونه بفرستش خونه ی…

رمان مادمازل پارت ۴۴

۳ دیدگاه
    لبخند پر شیطنتی زدم و لبم رو زیر دندون فشار دادم و همونطور که آروم آروم ازش فاصله میگرفتم و عقب می رفتم پرسیدم:   -حالا اگه کسی…

رمان او_را پارت۵۹

بدون دیدگاه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 ✨﷽✨ 💗#رمان_او_را 💗 #قسمت_پنجاه_نهم حرف‌های مرجان دوباره پتک شده بود و به سرم میکوبید!😣 راست میگفت! آرامش داشته باشم که چی بشه!؟ آخرش که چی؟؟؟! اشک هام رو…

رمان او_را پارت۵۸🌺

بدون دیدگاه
#رمان_او_را #قسمت_پنجاه_ هشت🌺🌺🌺🌺🌺 “جلسه پیش راجع به هدف خلقت کمی صحبت کردیم،وقتی به خود این کلمه فکر میکنی،میفهمی که انگار اهمیتش خیلی بالاست!! «هدف خلقت!» یعنی تو اصلا برای این…

رمان لیلیان پارت ۱۵

۲ دیدگاه
    ” لیلیان ”   با صدای پیاپی در زدن، میان پلک‌هایم را به سختی باز می‌کنم. مکان برایم آشنا نیست و با گیجی کمی اطرافم را نگاه می‌کنم…

رمان رخنه پارت ۷۷

۱ دیدگاه
    دستش رو طوری از روی صورتم پس زدم که باعث شد کنارم وا بره و مسخ به زمین خیره بشه. انگار که از همه دنیا بریده شد توی…

رمان سرمست پارت ۷۲

بدون دیدگاه
    لحظه‌ای روح از تنم خارج شد. انگار که روی هوا معلق بودم!   تو خلسه‌ی عجیبی فرو رفته بودم و آرامش ناگهانی ای سرتاسر بدنم رو فراگرفته بود.…

رمان دروغ محض پارت 27

بدون دیدگاه
چشامو ریز کردم و مات زده ، به چشاش زل زدم.. * * * * سرمو به شونش تکیه دادم و آروم چشامو بستم؛امروز حرفایی رو شنیده بودم گه باورش…

رمان وارث دل پارت ۱۴

بدون دیدگاه
      زبونمو با لبم تر کردم. انگاردودل بودم ازاین حرف زدن. -چرا در حال قدم زدنی!؟ شروع کرد با انگشتاش بازی کردن. -خب اقاجونم خواب بود منم حوصلم…

رمان اردیبهشت پارت ۵۷

۱۷ دیدگاه
      – آجی … برگشتی خونه بلاخره ! دلم برات قد یه نخود شده بود !   آرام برادرش رو توی بغلش گرفت و روی موهای کوتاهش رو…