رمان تاریکی شهرت پارت ۸ 4.5 (24)

بدون دیدگاه
      می‌بوسد تا جایی که هر دو نفس کم می‌آوریم، لب‌هایمان در یک فاصله‌ی کوتاه به نفس‌نفس می‌افتند که صورتش خم می‌شود و دندان‌هایش با ملایمت لاله‌ی گوشم…

رمان تاریکی شهرت پارت ۷ 4.4 (20)

۱ دیدگاه
    _ آخرین مهمان‌های این اکران خصوصی چه حضور باشکوهی داشتن! قبول دارید؟ خواهش می کنم باز هم دست بزنید به افتخار یزدان مَجد عزیز و خانم بدیع.  …

رمان تاریکی شهرت پارت ۵ 4.5 (17)

۱ دیدگاه
    دستانم را روی زمین می‌فشارم و خودم را کمی بالا می‌آورم.   قلبم تند می‌زند، نفسم داغ و مقطع است. حالم خوب نیست و ماتِ جای خالی‌اش شده‌ام.…

رمان تاریکی شهرت پارت ۴ 4.5 (22)

۱ دیدگاه
      دستانش را روی سینه قلاب می‌کند و آه می‌کشد!   _ نمی‌خواستم تو این شرایط ذهنتون رو درگیر کنم ولی واقعاً نمی‌دونم چطوری باید حلش کنم الان…

رمان تاریکی شهرت پارت۳ 4.3 (18)

بدون دیدگاه
️   خیره‌ام است و هیچ تغییری در چهره‌اش ایجاد نمی‌شود!   _ دیگه نمی‌تونم…ببخش…بگذر…همه‌ی جونم بغلِ تو رو می‌خواد…دو سال مثل یه معتاد که مواد بهش نرسیده و تحملِ…

رمان تاریکی شهرت پارت ۱ 4.4 (25)

بدون دیدگاه
    تو یه سلبریتی هستی، یه سوپراستار… تو کسی هستی که به شهرتی که می‌خواستی رسیدی اما… بدون عشق، گمنامی… بدون عشق درگیر اون بُعد پنهان از تاریکی‌شهرت هستی.…