رمان مربای پرتقال پارت 168

بدون دیدگاه
    اشک سوگند بی اختیار روی گونه‌اش راه می‌گیرد. وقتی مهرانه می‌گوید: – فکر نمی‌کردم پسر جهانگیر نامرد باشه به یه دختر تنها ظلم کنه! بی اراده از سیاوش…

رمان مربای پرتقال پارت167

بدون دیدگاه
    سیاوش عصبی نگاهش می‌کند. و می‌توپد: – بیام پایین زن ذلیل بازیای تو رو ببینم داغ دلم تازه شه؟ همین تا من میام کپه مرگمو بذارم فقط کرمت…

رمان مربای پرتقال پارت 166

بدون دیدگاه
    – نمی‌خواد بابا… خوبم. احتمالا مرخصم کنن. شما الان…. چیزی مثل غده درون گلویش آمد و برایش سخت شد ادای کلمه‌ی بعدی: – توی تالارید؟ جهانگیر با ناراحتی…

رمان مربای پرتقال پارت165

۱ دیدگاه
ی‌اش را از جیبش بیرون می‌کشد. با دیدن تماس های متعدد از دست رفته‌ی جهانگیر با استرس شماره‌اش را می‌گیرد. سیاوش در سکوت نظاره‌اش می‌کند و دست آخر به حرف…

رمان مربای پرتقال پارت164

۱ دیدگاه
    پرستار بی حرف سری به نشانه تاسف تکان می‌دهد و همانطور که از اتاق بیرون می‌رود اخطار می‌دهد: – لطفا بدون اینکه دوباره بغلشون کنید یا تکونشون بدید…

رمان مربای پرتقال پارت160

۳ دیدگاه
  – الو آرش؟   صدای کلافه‌اش، نفس آرش را بند می‌آورد‌.   با مکث می‌گوید:   – سلام. کجایی؟   سیاوش عصبی با دست روی فرمان ضرب می‌گیرد. نیم…

رمان مربای پرتقال پارت159

۲ دیدگاه
    سوگند با حالتی که هر لحظه ممکن است گریه کند، نگاهش می‌کند. دوست ندارد بداند!   اما مینا ادامه می‌دهد:   – زنش بود. زنش هستم هنوز هم!…

رمان مربای پرتقال پارت 158

۱ دیدگاه
      – سیاوش گفته من کیم؟ شریک تجاری؟ اخم های سوگند درهم می‌رود. اینکه زنی دیگر، با این حجم از راحتی و صمیمیت نام سیاوش را بر زبان…

رمان مربای پرتقال پارت 157

۳ دیدگاه
  م سیاوش خسته نگاهش می‌کند. خودش را روی مبل می‌اندازد و سرش را بین دستانش می‌گیرد.   جوابی نمی‌دهد که آرش جدی شده می‌گوید:   – هوی! با توام……

رمان مربای پرتقال پارت 155

۱ دیدگاه
    و با لحن زننده‌ای ادامه می‌دهد: – خودتو گم کردی. یاد رفته کی بودی! از کجا رسیدی به اینجا! چشم آرش از لحن مینا گرد می‌شود. قبل از…

رمان مربای پرتقال پارت 154

۲ دیدگاه
  سیاوش؟   سیاوش با شنیدن، صدای آرش درست کنار گوشش، تکانی می‌خورد. گیج به آرش نگاه می‌کند.   – هوم؟   آرش با چشم و ابرو به چشماگ براق…