رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۹ 4.7 (34)1 سال پیش۲ دیدگاه سوگند با خجالت چشم هایش را میبندد و لب هایش را در دهان میکشد. سیاوش اما برایش چشم ریز میکند و کوسن روی کاناپه را به طرفش…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۸ 4.8 (30)1 سال پیشبدون دیدگاه یک دستش را دور کمرش حلقه میکند و دست دیگرش را پشت گردنش میگذارد. مثل قحطی زده ها میبوسد. آنقدر میبوسد که احساس میکند دیگر لب هایشان کبود شده.…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۷ 4.7 (26)1 سال پیشبدون دیدگاه با صدای دوبارهی در زدن به خودش میآید. با اخم های درهم، در را باز میکند. آمادهی پریدن به شخص پشت در است، که با چشمان حرصی…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۷ 4.4 (23)1 سال پیشبدون دیدگاه سیاوش نفسش را صدادار بیرون میفرستد. – دیگه یه چیزی فراتر از قطع امید از کردم. اصلا این حجم از ناامیدی نسبت به بهبود یه نفر بی…
رمان مربای پرتقال پارت پارت۱۰۶ 4.4 (19)1 سال پیشبدون دیدگاه سمت آرش یورش میبرد تا نگذارد وویس منحوس را برای سوگند ارسال کند، اما بین درگیری هایشان آرش دکمهی ارسال را لمس میکند و مثل فشنگ…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۵ 4.4 (27)1 سال پیش۱ دیدگاه – رنگ و روت وا شده… آرش نی را درون پاکت آبمیوهاش فرو میکند و با تاسف برای سیاوش سر تکان میدهد. – غربتی… یه ماساژ بود.…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۴ 4.3 (23)1 سال پیشبدون دیدگاه در اتاق شیشهای را تا باز میکنند، جیغ سیاوش به هوا میرود. دو زن نیمه برهنه، با حریر نصفه و نیمهای که دور خودشان پیچیده بودند با…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۳ 4.6 (17)1 سال پیشبدون دیدگاه گیج و منگ پشت سر آرش راه میافتد. – حاجی ترکیه اینجوری نبود منو بردید. چرا اینجا انقدر صحنه های بیناموسی داره تو کوچه خیابون؟ آرش…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۲ 4.3 (23)1 سال پیشبدون دیدگاه – خیر باشه عمو… سوگند شانهای بالا میاندازد. – تا خیر رو توی چی ببینید. – گوشم با توئه… سوگند…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۱ 4 (19)1 سال پیشبدون دیدگاه رضا کاظمی، پدر شهاب پس از لیلا تک تکشان را با ذوق و شوق از نظر میگذراند و با آب و تاب تعارفشان میکند. نفر سوم شیما، خواهر…
رمان مربای پرتقال پارت ۱۰۰ 4.3 (19)1 سال پیشبدون دیدگاهسیاوش مشکوک نگاهش میکند. از جلوی در سوییت کنار میرود. – بیا تو… ولی چرت بگی خونت حلاله! آرش زیر چشمی نگاهش میکند و سریع از جلویش رد…
رمان مربای پرتقال پارت ۹۹ 4.4 (22)1 سال پیش۳ دیدگاهدر حدی که از بیست و چهار ساعت شبانه روز، بیست ساعتش را میخوابد و چهار ساعت باقی مانده را به افق خیره میشود. آرش بالای سرش میایستد. دوباره بالشتش…
رمان مربای پرتقال پارت ۹۸ 4.4 (34)1 سال پیشبدون دیدگاه آرش در کمال خونسردی نگاهش میکند. – آقای مثلا کمک راننده… دو دقیقه کپه مرگتو نذار من حوصلم سررفت. سیاوش با غرولند دستش را تند تند…
رمان مربای پرتقال پارت ۹۷ 4.5 (17)1 سال پیشبدون دیدگاه اینبار سیاوش چپ چپ نگاهش میکند. – خیلی جدیدا نمک میریزی یزید! حواسم بهت هست. آرش نیشخندی حوالهاش میکند. – پاشو… پاشو لش جمع کن…
رمان مربای پرتقال پارت ۹۶ 4.8 (17)1 سال پیشبدون دیدگاه سوگند با بند وسط انگشت اشارهاش اشک راه گرفته از چشمش را میگیرد. دلخور لب میزند: – حتی تمام این مصیبتا تقصیر خودش بود. تقصیر سیاوش که…