پارت 5 جلد دوم رمان نیستی2 سال پیش۱ دیدگاه ༺از زبان یزدان༻ با گیجی از کلاس بیرون اومدم منگ این دختر و حرکات عجیب غریبش بودم همینطور که سوعیچ و تو دستم میچرخوندم به سمت ماشین…
پارت 4جلد دوم رمان نیستی2 سال پیشبدون دیدگاه لب هامو بهم فشوردم و از جا بلند شدم همینطور که به سمت کمد میرفتم جوراب هامو در اوردم و به سمت چپ پرت کردم …: اُهوو…
پارت 3 جلد دوم رمان نیستی2 سال پیش۱۰ دیدگاه با تمام وجود به اغوشم فشردمش که با خوشنت تمام از دو بازوهام گرفت و منو به عقب هدایت کرد طوری ک تعادلم و از دست دادم، داشتم پرت…
پارت 2 جلد دوم رمان نیستی2 سال پیشبدون دیدگاه با اعصاب خوردی وارد خونه شدم همه خوابیده بودن خیلی دلم گرفته بود شب بشدت گرفته ای بود از اسمونش مشخص بود رو به روی پنجره اتاقم ایستادم…
پارت 1 جلد دوم رمان نیستی2 سال پیش۲ دیدگاه به نام خالق نام ها به نام خالق سبز بهاران… خداوند طراوت و جوی باران به نام خداوند نون و قلم… خداوند ازادی و عشق و غم به نام…