با اعصاب خوردی وارد خونه شدم همه خوابیده بودن
خیلی دلم گرفته بود شب بشدت گرفته ای بود از اسمونش مشخص بود
رو به روی پنجره اتاقم ایستادم و به اسمون نگاه کردم
تهمینه: کجای این دنیایی دو سال گذشت هنوز پیدات نیست
اهی کشیدم و به رخت خواب رفتم
…
تهمینه: خانوم ایلامی من این درس و باید حتما حذف کنم معدلم و میاره پایین
خانوم ایلامی: ببین دخترم محلت حذف و اضافه تموم شده نمیدونم چرا داری بحث میکنی وقت منم میگیری
تهمینه: سایت برای شما بازه یه لطفی بکنید این درس و حذف کنید برام دیگه
ایلامی: خیل خوب برو فردا بیا ببینم چکار میتونم بکنم
با خوشحالی از اموزش اومدم بیرون و منتظر ماریا که تو نماز خونه نماز میخوند شدم کع صدایی توجه ام و جلب کرد
صدا: باور بفرمایید من به ایشون بی احترامی نکردم اما ایشون اصلا متوجه نیستن من تازه دو روز انتقالی گرفتم ولی ایشون میگه این درس و حذف کن
ایلامی: از اونجایی که شما تازه انتقالی گرفتید غیبت هاتون موجهه من با استادتون صحبت میکنم انشالله که مشکل حل میشه
صدا: ممنون پس من فردا بازم میرسم خودمتتون
یهو در باز شد من با کله پخش زمین شدم
ایلامی: خانوم محترم هنوز اینجایی ک
اما من بی تفاوت با دهانی بار فقط به هرمسی نگاه میکردم که دو سال ازش بیخبر بودم
و اون با جدیت داشت نگاهم میکرد
هرمس: با اجازه اتون
شوکه به ایلامی نگاه کردم و با دست به در اشاره کردم
ایلامی: خانوم محترم معنیه این رفتار ها چیه
تهمینه: هرمس
تک خنده ای زدم و دوباره اسم هرمس و زیر لب زمزمه کردم
ایلامی: تشریف ببرید بیرون خانوم
با حرف ایلامی به خودم اومدم
و سریع از آموزش بیرون زدم سریع به اطراف نگاه کردم پیداش کنم نبود حتما از پله ها رفته پایین
سریع از پله ها دویدم از پشت سر دیدمش
داد زدم: هرمـــــــــــس، وایسا
وایساد و با ابرو های بالا رفته به من نگاه کرد
سریع خودم و بهش رسوندم و مقابلش ایستادم درست یه پله پایین تر
جز به جزع صورتشو از نظر گذروندم
بی تفاوت بهم زول زده بود
هرمس: اتفاقی افتاده خانوم؟
اب دهنم و قورت دادم و دست راستم و بلند کردم و نوازش گونه گونه اشو نوازش کردم
تهمینه: هرمس خودتی؟
اب دهنم و قورت دادم و اشک چشام و پس زدم و خوردم و به اغوشش انداختم
…..