رمان خورشید و ماه پارت 7 4.3 (4)

۲ دیدگاه
اینکه ممکن ۷ تا خط ساده نباشه داشت دیوونم میکرد رو به زینب گفتم بیا بریم بیمارستان زینب هم دست کمی از من نداشت فقط با تکون دادن سرش موافقت…

رمان خورشید و ماه پارت 2 4 (18)

بدون دیدگاه
به سمت ماشینم رفتم سوار شدم حالا کجا باید میرفتم تصمیم گرفتم یه اهنگ بزارم که پر انرژی برم شهربازی اهنگ Diamondsگذاشتم همین طور که داشتم میرفتم یه خاطره از…