رمان اردیبهشت پارت 131 4.3 (15)

۱ دیدگاه
    و بعد مشغول خشک کردن استکانها شد . آرام گفت : – من شاید برم بیرون . در جریان باشید لطفاً … دیگه مهمونخونه نمیام . حوصله خداحافظی…

رمان اردیبهشت پارت 130 4.3 (24)

۲ دیدگاه
    نمیزد ، مبادا اشکهایی که همه عمر نریخته بود از چشمانش سرازیر بشه . همین حاال هم غروری براش باقی نمونده بود … همین حالا هم به اندازه…