رمان قانون عشق پارت 16 4.3 (15)12 ماه پیشبدون دیدگاهمشت کوچیکم رو به سینش کبوندم که با خنده محکم تر بغلم کرد آغوشش حس خیلی خوبی داشت جوری که تمام حس های بدم رو ازم دور کرد و قلبم…
رمان مسامحه پارت 7 4.1 (15)2 سال پیش۱۱ دیدگاه🏳چند سال بعد.. صنم 9 بچه از حنیف باردار شد؛که 4 تایشان فوت کردند و 5 تایشان هم زنده ماندند.. به ترتیب : _ کوکب _ ماه لقا _ داراب…
رمان مسامحه پارت 6 4.7 (7)2 سال پیش۱۱ دیدگاه&& صنم && با عصبانیت نزدیک آمد و خطاب به صنم بانو ، با خشم غرید : _ من علاقه ای به این پسر ندارم !.. چرا نمی فهمین؟؟ صنم…
رمان مسامحه پارت 5 4.2 (12)2 سال پیش۲۴ دیدگاه🏳چند سال بعد.. && ماه لقا && با تعجب به دستان کوچک نوزاد ، زل زد؛نگاهش را سوق داد به صورتِ ماهِ کودک.. باورش نمی شد ، این نوزاد..داداشِ او…
رمان مسامحه پارت چهارم 4.8 (4)2 سال پیش۱۴۰ دیدگاه* * * * امروز ، مادر صنم آمده بود خانه شان؛صنم بسیار خوشحال و شادمان بود !.. او ، مادر خود را خیلی زیاد دوست می داشت.. بعدازظهر بود..…
رمان مسامحه پارت سوم 4.5 (11)2 سال پیش۱۱۴ دیدگاهبعد از عوض کردن لباس هایش و پوشیدنِ دستی لباسِ تمیز ، از اتاق بیرون زد.. کوکب از بیرون آمده بود و در حال بحث با ماه لقا بود ……
رمان مسامحه پارت دوم 4.3 (11)2 سال پیش۱۸۳ دیدگاهمرسی از نظراتتون♥️ خب … بریم ادامه ی داستان..:)) 💬روزی از روز ها ، بعدازظهر مثل همیشه حنیف آقا گوسفندان را از آغل بیرونشان آورد و آنها را ب سوی…
رمان مسامحه پارت اول 4.4 (11)2 سال پیش۱۱۵ دیدگاه..In the name of god.. ❕نوشته ای بر اساس حقیقتی تلخ !.. _ به جهان؛خرّم از آنم ک جهان ، خرّم از اوصت … عاشقم بر همه عآلم؛ک همه عآلم…