رمان الهه ماه پارت ۹۶

بدون دیدگاه
        سالها میگذره پسرخان به خاطر بیماری که داشته سالها صاحب فرزند نمیشده و بیخیال این قضیه شده بود تا اینکه خبر بارداری همسرش و میشنوه و…

رمان الهه ماه پارت ۹۵

بدون دیدگاه
      سپهر مات میشود‌‌.. با درد سینه اش را چنگ میکشد و با امیدی که همچنان در دلش میجوشید لب میزند..   _نشونم بدین..خواهش میکنم .. بگید اون…

رمان الهه ماه پارت ۹۴

بدون دیدگاه
    لب خشک شده اش را با زبان تر میکند.. سیب گلویش تکان میخورد.. چشمان منتظرش را به جاده میدوزد..   بیقرار سیگاری آتش میزند و با دستی که…

رمان الهه ماه پارت ۹۳

بدون دیدگاه
      متوجه میشود که نگاهش چطور محو منظره ی بی نظیر مقابل است و کمی بعد صدایش حیرت زده بلند میشود..   _خدای من..   با لذت تمام…

رمان الهه ماه پارت ۹۲

بدون دیدگاه
    گونه های دخترک به آنی سرخ میشود ..   ساده لوحانه فکر کرد شاید شوخی میکند اما آن لحن بم و جدی کوچک ترین اثری از شوخی نداشت..…

رمان الهه ماه پارت ۹۱

بدون دیدگاه
    ماهک لحظه ای پلک میبندد و به سختی زمزمه میکند:   _ولی من بهش دروغ گفتم..خدا میدونه الان چه فکری راجبم نمیکنه.. مطمئنم در نظرش یه دروغگوام که…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت ۹۰

بدون دیدگاه
  سپهر پوزخند میزند:   _به نظرت یکم زیادی دیر نیست برای اینکار..؟ اگه همون موقع که تصمیم داشتم عکسش و چاپ کنم جلوم و نگرفته بودی و نمیگفتی عجولانه…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت ۸۹

بدون دیدگاه
با جمله اش رنگ از رخ ماهک به وضوح میپرد و به جان کندنی سعی دارد توجیح کند..   _منظورت چیه ..؟ من استاد و جلوی در اتفاقی دیدم برای…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت ۸۷

بدون دیدگاه
      با حس حرکت آرام چیزی روی صورتش خواب آلود سر  تکان میدهد..     سام بدون آنکه عقب بکشد نوک انگشتانش را به نرمی روی صورتش میرقصاند…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت۸۵

۱ دیدگاه
    نباید کوتاه می آمد .. نباید رحم میکرد..   الان وقت پا پس کشیدن نبود..   برای یک بار هم که شده باید قاطع برخورد میکرد..   دستش…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 84

بدون دیدگاه
    پرهام دستمال را از دستش میگیرد.. هنوز نتوانسته بود جمله ی آخر سام را هضم کند..     کاش او را زیر مشت و لگد میگرفت.. کاش خشمش…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 83

بدون دیدگاه
• ماهک چشم بسته به دیوار تکیه زده بود و پرهام درحالیکه دستانش را گرفته بود با فاصله ی کمی روی صورتش خم شده بود..     طرز ایستادنش و…
رمان الهه ماه

رمان الهه ماه پارت 82

بدون دیدگاه
    بدشناسی بدتر از آن هم ممکن بود..؟   _او..اون سامِ..؟ولی آخه چطور…؟   باران مضطرب مچ نازنین را چنگ میزند:   _حالا ..چی جوابشو بدیم ..اگه از ماهک…