دوست داستن هیچ قانونی نداره امیر. خود تو… میتونی بگی اول ترنمو شناختی بعد عاشقش شدی؟ یا وقتی دیدی بهش حس دارزیرفتی دنبال شناختش؟ با حرف مامان ساکت شدم…
از برخوردم با بلور نزدیک بود بیفته سریع دستمو پشتش گذاشتم تا تعادلشو حفظ کنه آخ نسبتا بلندی گفتو بازومو محکم گرفت تعادلش که برگشت دستمو از پشتش برداشتم…
هر لحظه انگار از تصمیمم پشیمون تر میشدم درسته وقتی به امیر بله گفتم میدونستم راه سختی رو انتخاب کردم اما انتظار نداشتم چنین خانواده ای منتظرم باشه مخصوصا پدربزرگش…