رمان مادمازل پارت ۱۱۸ 4.5 (30)

۱ دیدگاه
      رو صندلی نشسته بودم و سیاهی دستهام رو با دستمال مرطوب تمیز میکردم.همزمان سرم رو برگردوندم سمت میز و نگاهی به کارایی که انجام داده بودم انداختم.چند…

رمان مادمازل پارت ۱۱۵ 4.4 (31)

۲ دیدگاه
      میدونستم نیکو چقدر ترشی دوست داره.یعنی همیشه عاشق چیزای ترش بود اینبار هم با آگاهی از این علاقه اش از ترشی انبه هایی که مامان بزرگ و…

رمان مادمازل پارت ۱۱۴ 4.6 (21)

۱ دیدگاه
      از جعبه یه مقدار پولکی درآوردم و تو بشقاب چیدم. فکر و ذهنم پی فرزام بود.میترسیدم حتی اومدن نیکو هپ عصبانبش بکنه. از یه طرف منطقم میگفت…

رمان مادمازل پارت ۱۱۳ 4.4 (22)

۲ دیدگاه
      به صورتش خیره شدم و منتظر گرفتن جواب سوالم موندم. دستشو دور لیوان چایی حلقه کرد و یکم از اونکچایی نیمه داغ رو چشید. میدونم این خیلی…

رمان مادمازل پارت ۱۱۲ 4 (31)

۳ دیدگاه
      دستهاش از شونه هام پایین اومدن و روی پهلکهام توقف کردن… بازم پلکهام تکون خوردن و چشمهام خمار شدن … پشت موهام رو تو مشتش جمع کرد…

رمان مادمازل پارت ۱۱۱ 4 (28)

۱ دیدگاه
      -سردمه…میخوام برم لباس بپوشم!     سر انگشتاشو روی نرمی رونم بالا و پایین کرد و نزدیک به صورتم جوری که برخورد نفسهای داغشو روی پوستم احساس…

رمان مادمازل پارت ۱۰۶ 4.3 (36)

۱ دیدگاه
        لبخندی کم رمقی روی صورت نشوندم و با تکون دستم برای نگه داشتن تاکسی گفتم:     -دیوونه! دیوونه….میبینمت بعدا….     تاکسی توقف کرد و…