رمان مادمازل پارت ۱۴۸ 4.5 (32)

۲ دیدگاه
      نفسم رو با کلافگی بیرون فرستادم و به ترگل که شبیه به بیفکرها حرف میزد نگاه کردم. نمیفهمم چرا باخودش به این نتیجه رسید که این حرف…

رمان مادمازل پارت ۱۴۴ 4.6 (24)

۶ دیدگاه
      با گفتن این حرفها دوباره نگاهشو دوخت به رو به رو. مشخص بود اینبار دیگه واقعا ازم ناراحت و مثل تمام دفعات قبل نتونست زود و سریع…

رمان مادمازل پارت ۱۳۹ 4.5 (28)

۳ دیدگاه
        دود سیگارو بیرون فرستادم و برای دومین بار شماره ی رستارو گرفتم. به خودم گفتم اگه اینبار جوابم رو دیر بده پاشم برم تو خونه و…

رمان مادمازل پارت ۱۳۸ 4.7 (24)

۱ دیدگاه
      لخت مادر زاد روی تخت دراز کشیدم. حتی سوتینم رو هم درآورده بودم چون میخواستم بعد از این یه راست برم توی حمام. دستمو بالا بردم و…